آرشیو

مادر شوهر

مادر شوهر

31 اردیبهشت 1402

رابطه‌ام با يوماجون، مادرشوهرم، خیلی خوب بود. ما با هم زندگی می‌کردیم و مسئله‌ای هم در زندگی‌مان نداشتیم. با این‌که اوایل، این‌ها خیلی پُر رفت‌وآمد بودند و ماه رمضان تمام فامیل‌هایشان به منزل ما در قم می‌آمدند، من بچۀ کوچک داشتم و خرجمان یکی بود، اصلاً برایم این رفت‌و‌آمدها مسئله نبود؛ آنقدر که وقتی الآن […]

فعالیت‌های تبعیدی

فعالیت‌های تبعیدی

30 اردیبهشت 1402

از  اهدافی که ساواک داشته برای تبعید ایشان، این بوده که از فعالیت‌های ایشان جلوگیری بکند؛ به لحاظ اینکه مردمی که در آن دیار بودند، سنی‌مذهب بودند و فکر می‌کردند افکارشان نمی‌تواند در آن منطقه نفوذ داشته باشد. ولی بعد از مدتی که می‌گذرد، ساواک عکس مطلبی که جزء هدف‌هایش بوده می‌رسد. می‌بیند بسیاری از […]

در چارده مساجد!

در چارده مساجد!

17 اردیبهشت 1402

وقتی كه ایشان وارد بانه شدند، در مدت اقامت كوتاهشان، رژیم متوجه شد تبعید هم حربه مناسبی برای ساكت كردن آقای شاه‌آبادی نیست. جوشش فراوانی با برادران اهل سنت داشتند، طوری كه اصلاً برادران سنی ما هیچ احساس تفاوت نمی‌كردند. به‌ندرت اتفاق می‌افتاد نمازشان را در منزل بخوانند. چون برادران اهل سنت چند دقیقه قبل […]

بانه کجاست؟

بانه کجاست؟

12 اردیبهشت 1402

۴دی ماه ۵۵ ایشان تبعید شدند. یک روز از مدرسه به خانه آمدم، دیدم مأمور با یک ژستی که از این نیزه‌ها هم روی سرش بود، داخل اتاق ایستاده است. پدر ما هم یک ملحفه و پرده بزرگی را پهن کرده و داخلش رختخواب و کتاب گذاشته‌اند و مادر نگران بودند. پرسیدم: «چه اتفاقی افتاده […]

همدم تبعید پدر

همدم تبعید پدر

11 اردیبهشت 1402

زمانی كه ایشان را به بانه تبعید كردند، بعد از رفتن ایشان به بانه، تصور می‌كنم حدود یك ماه بعد من با خانواده خدمت ایشان رسیدیم. قرار شد كه من منزل پدرم در بانه بمانم و بقیه برگردند. یعنی مدتی من با ایشان در بانه تنها بودیم، حدود بیش از یك ماه. در مدت برخوردهای […]

مهمانان مبارز تبعیدی

مهمانان مبارز تبعیدی

10 اردیبهشت 1402

آن چیزی که باعث شده ما به وجود آیت‌الله شاه‌آبادی افتخار کنیم، جدا از آن وضعیتی که در آن ایام داشتند، این است که ایشان را مبارزی علیه رژیم طاغوت می‌دانستیم و با افتخار آن زمان هم در خدمتشان بودیم و می‌آمدیم به ایشان سرکشی می‌کردیم. ؛ ما آن شیوه برخورد ایشان با رژیم افتخار […]

جگرگوشه‌هایم

جگرگوشه‌هایم

10 اردیبهشت 1402

همه‌جا بچه‌ها را می‌بردم. اصلاً مگر می‌شد آن‌ها را با خودم نبرم؟! برای هر ملاقاتی، هر پیگیری از محل بازداشت حاج‌آقا؛ حتی در روزگار سخت تبعید ایشان. حاج‌آقا شاه‌آبادی سپرده بود مراقبشان باشم. خودم هم دلم به دستم بود وقتی نبودند و تنهایی جایی می‌رفتند. می‌ترسیدم امانتی‌های حاج‌آقا طوری‌شان بشود. راستش بچه‌ها بیشتر مشتاق بودند. […]

حكايت تلخ و شيرين تبعيد به بانه

حكايت تلخ و شيرين تبعيد به بانه

7 اردیبهشت 1402

عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد مرحوم ماموستا ملا محمد مدرسی، يكی از علمای اهل تسنن شهرستان بانه، دربارۀ شهيد شاه‌آبادی می‌گويد: «شايد بتوانم به‌جرأت ادعا كنم كه آقای شاه‌آبادی در مدت تبعيد خود، هيچ‌يك از نمازهای يوميه‌‌اش را در منزل نخواند، بلكه در همۀ جماعات شركت می‌‌كرد و حتی در يك يا چند […]

۳ روايت از ساده‌زيستی شهيد شاه‌آبادی

۳ روايت از ساده‌زيستی شهيد شاه‌آبادی

6 اردیبهشت 1402

(۱) یکی از فرزندان شهيد شاه‌آبادی درباره یکی از ديدارهايش با او وقتی كه در  تبعيد بود و در بانه زندگی می‌كرد، می‌گويد: «وقتی در شهر بانه، منزل پدر را پيدا كرديم، ديديم كه ايشان مشغول خوردن نان و پنير هستند. زمانی كه از وضع غذای ايشان تفحص كرديم، متوجه شديم كه ايشان در شبانه‌روز، […]


Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home/h200650/domains/shahidshahabadi.ir/public_html/wp-content/themes/dana/inc/template/home/left-main/ads-panel.php on line 5