تبلور احساس و ایمان در میان نامه زندانی‌های در بند ساواک

تبلور احساس و ایمان در میان نامه زندانی‌های در بند ساواک
4 تیر 1402
31 بازدید

اسناد ساواک را که ورق می‌زنیم، نامه‌ای توجه‌مان را به خود جلب می‌کند؛ نامه‌ای که «شهید آیت‌الله شاه‌آبادی» از تبعیدگاه خود، شهرستان بانه، خطاب به پسر بزرگش نوشته است. دلتنگی را می‌توان در این نامه دید، اما بیشتر از دلتنگی، صلابت و استواری مشاهده می‌شود. ایمان نهفته در تک‌تک جملات این نامه، شورانگیز و غرورآفرین […]

اسناد ساواک را که ورق می‌زنیم، نامه‌ای توجه‌مان را به خود جلب می‌کند؛ نامه‌ای که «شهید آیت‌الله شاه‌آبادی» از تبعیدگاه خود، شهرستان بانه، خطاب به پسر بزرگش نوشته است.

دلتنگی را می‌توان در این نامه دید، اما بیشتر از دلتنگی، صلابت و استواری مشاهده می‌شود. ایمان نهفته در تک‌تک جملات این نامه، شورانگیز و غرورآفرین است. او را تبعید کرده بودند تا رنج غربت باعث کوتاه آمدن وی از مواضع انقلابی‌اش شود، اما این خیال باطلی بیش نبود و این نامه گواهی صادق بر این مدعاست. فرازهایی از نامه را مرور می‌کنیم تا بیشتر بدانیم او که بود و چه کرد.

بسمه تعالی

نور چشم عزیزم: سعید

روی ماه تو و برادرانت و خواهر مهربانت را می‌بوسم و همواره از خداوند متعال خواستارم تا درخشش نور توحیدی را در رخسارتان برتر و بیشتر بنگرم. از خداوند متعال مسئلت دارم تا یکایک شما را در راه حق ثابت‌قدم و به هر گونه خیر و نیکی موفقتان فرماید. اکنون که شما همانند من دچار این‌گونه شکنجه شده‌اید، خدای را سپاسگزار باشید که در راه اهداف عالیۀ اسلام و انجام وظیفه و به ثمر رسیدن خواسته‌های جامعۀ توحیدی رسول اکرم (صل‌الله‌علیه‌وآله) چنین رنجی پرطاقت می‌پذیرید؛ آری، خداوند بشارتش را مخصوص کسانی کرده است که در این رویدادهای طاقت‌فرسا و این‌گونه مصیبت‌ها، صبر و شکیبایی را از دست نداده و برای رضای حق پایداری می‌کنند، گرچه خود اذعان دارم که پدر خوبی برای شما نبودم و اکنون که در آتش فراقتان می‌سوزم، جریمۀ گذشته را می‌پردازم. آری، اکنون که حدود ساعت ده صبح روز چهارشنبه است و دیگر نتوانستم مطالعه کنم، بی‌اختیار دست روی کاغذ گذاردم و اکنون هیچ پناهی جز حضرت حق، جَلّ و عَلا، نمی‌بینم:

«و انّما اشکو بثّی و حزنی الی الله و اعلم من الله مالا تعلمون»

آری، آنان که در دوران قدرت‌های پوشالی و ضدّ انسانی خود، به من و همۀ کسانی که به خاطر حق و به‌حق سخن گفته‌اند ستم روا می‌دارند، هرگز از خشم پروردگار در امان نیستند؛ خشمی که همۀ دودمانشان را همانند بنی‌امیه خواهد سوخت. گرچه آن زمان به دست مختارها، ولی این اوان که انتظار ظهور و فرج ولی‌الله‌الاعظم، امام زمان، عجل الله تعالی فرجه الشریف، به نهایت رسیده، امید است به دست انسان‌های شایسته‌تری که لیاقت رکاب آن حضرت را دارا باشند، انجام پذیرد. من از خداوند بزرگ چنین روزی را هرچه زودتر آرزو و مسئلت دارم.

در این ایام که مکرر به خود وعدۀ دیدارتان را می‌دادم، با محرومیت از آن، دچار تأثر بیشتری می‌شدم و همیشه آرزو می‌کردم ای کاش لااقل یک نفر از شما، ولو چند ساعت می‌آمدید. البته هرگز رنج شما را نمی‌خواهم، ولی فکر می‌کنم که اگر مسعود و نسرین می‌توانستند تا من اینجا هستم نزد من باشند، در پاره‌ای از رنج‌ها شریک من بودند. در عین حال، حاضر نیستم برای من بیشتر از این صدمه بخورند. از درگاه احدیت برای همۀ شماها خیر و سعادت می‌طلبم. از طرف من خدمت والده سلام رسانیده، دست ایشان را ببوس و سلام گرم مرا به مامان‌جون برسان.

سعید جان، از خدا می‌خواهم که وجود تو و برادران و خواهرت آرام‌بخش روحیات مادر باشد، زیرا ایشان به آرامش سخت نیازمند است. از هیچ‌گونه فداکاری فروگذار نکنید. اکنون که وضع شما به حالت خاصی درآمده، بکوشید تا برترین انسان‌ها باشید که تنها شادی من همین است. مطمئن باش کسی بیشتر از لطف خداوند بهره‌مند است که مفیدتر به حال انسان‌ها باشد. شما نیز بکوشید تا برای شایسته‌ترین انسان‌ها بی‌نهایت مفید باشید و این درس بزرگ را که از مکتب وحی به شما عرضه می‌کنم، در خانۀ کوچک خود تمرین کنید. به امید شکوفاتر شدن وجود پرارج شماها فرزندانم. از پیشگاه حضرت رب، جلّ و علا، توفیق و سعادت هر چه بیشتر را خواهانم. از قول من خدمت مستطاب حجت‌الاسلام آقای آقابزرگ و خانم‌جان و آقادایی‌ها و خاله‌جان‌ها و عمه‌جان‌ها و همه و همه سلام ابلاغ کن و باز از مامان‌جان خواهش کن که همۀ نور دیدگان را ببوسند.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

 

منبع: خبرگزاری دفاع مقدس

برچسب‌ها:, , , , , ,