عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد مرحوم ماموستا ملا محمد مدرسی، يكی از علمای اهل تسنن شهرستان بانه، دربارۀ شهيد شاهآبادی میگويد: «شايد بتوانم بهجرأت ادعا كنم كه آقای شاهآبادی در مدت تبعيد خود، هيچيك از نمازهای يوميهاش را در منزل نخواند، بلكه در همۀ جماعات شركت میكرد و حتی در يك يا چند […]
عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد
مرحوم ماموستا ملا محمد مدرسی، يكی از علمای اهل تسنن شهرستان بانه، دربارۀ شهيد شاهآبادی میگويد: «شايد بتوانم بهجرأت ادعا كنم كه آقای شاهآبادی در مدت تبعيد خود، هيچيك از نمازهای يوميهاش را در منزل نخواند، بلكه در همۀ جماعات شركت میكرد و حتی در يك يا چند مسجد خاص نماز نمیخواند، بلكه سعی میكرد كه در همۀ چهارده مسجدی كه در اين شهر بود بهنوبت حضور يابد.»
اين اظهار نظر، خلاصه آن چيزی است كه درست بر خلاف انتظار رژيم طاغوت، در بانه رخ داد. سازمان اطلاعات و امنيت كشور، كه قصد داشت شاهآبادی را منزوی و ساكت كند، بعد از چند بار دستگيری و بگير و ببند، نهايتاً تبعيد را انتخاب كرد، آن هم تبعيد از نوع مذهبیاش. مذهبي از اين نظر كه از بين همه مناطقی كه میشد شاهآبادی را به آنجا فرستاد، بانه را انتخاب كرد. چرا كه بانه، شهری مذهبی و البته كاملاً متعلق به اهل تسنن است. بنابراين با حساب و كتاب ساواک میشد پيشبيني كرد كه شاهآبادی آنجا كاملاً منزوی شود و ديگر نتواند اقدامی كند. ضمن آنكه انتظار میرفت به خاطر اختلافات سنی و شيعه، موجبات آزار و اذيت او نيز فراهم شود. اما، همانطور كه مرحوم ملا محمد مدرسی گفته است، ماجرا طور ديگری پيش رفت.
ساواک، پيشنهاد تبعيد را در آذر ۵۵ به وزارت كشور داد و در نامهای كه به كميسيون امنيت اجتماعی اين وزارتخانه فرستاد، ضمن برشمردن سوابق و فعاليتهای او، پيشنهاد كرد سه سال به يكی از مناطق دورافتاده كشور تبعيد شود. اين كميسيون هم جلسهای را با حضور نمايندگان مراكز امنيتی كشور در دفتر فرمانداری تهران ترتيب داد و اين پيشنهاد را پذيرفت. به اين ترتيب، آيتالله شاهآبادی بلافاصله برای مدت سه سال به مركز شهرستان بانه، از شهرهای استان كردستان فرستاده شد.
تا اينجای كار میشود حدس زد كه پيشبينیهای ساواك چندان هم بیربط نباشد و شهيد شاهآبادی در شرايط نامناسبی قرار گيرد، اما او روشی را در پيش گرفت كه خيلی زود در دل مردم بانه جای ويژهای پيدا كرد. با علمای اهل تسنن منطقه روابط نزديكی برقرار كرد و حتی آنان را نيز به مبارزه عليه شاه علاقهمند ساخت. او برای مردم علت تبعيد خود را شرح میداد تا ساواک نتواند علتهای غيرواقعی را مطرح سازد. اين شيوه، در كنار زندگی ساده و همراه با همدردی و تواضع، سبب شد مردم به او علاقهمند شوند و كمكم بانه نيز به عرصه جديد مبارزات او تبديل شود. از جمله اينكه با وجود مخالفت شهربانی، برای دانشآموزان و جوانان بانه، كلاسهای تعليم و تفسير قرآن داير كرد. او در پاسخ به رئيس شهربانی كه گفته بود حق تفسير قرآن را ندارد، گفته بود: «من از سربازان حسينبنعلی (سلاماللهعلیهما) هستم و اگر بند از بندم جدا كنيد در راه اسلام و حسين (سلاماللهعلیه) فعاليت و جهاد خواهم كرد.»
اين برخورد و برخوردهايی از اين دست، باعث شد مراقبتهای مأموران بيشتر و بيشتر شود تا جایی كه حتی كلیه نامههایی را كه بين او و اعضای خانوادهاش رد و بدل میشد زير نظر داشت. اما با تمام اينها، منش شهيد شاهآبادی كار خود را كرده بود و ساواک هم آرامآرام متوجه میشد كه تبعيد، كار را خرابتر كرده است و عملاً سبب شده اين منطقه نيز به منطقه جديد فعاليتهای ضدحكومتی تبديل شود. اين شد كه در ششمين ماه تبعيد، ساواک بهكلی از اقدام خود پشيمان شده و حكم آزادی او توسط شعبه دوم دادگاه استان كردستان صادر شود. در اين حكم، كه در ارديبهشت ۱۳۵۶ صادر شده، آمده است: «نام برده بالا] مهدی شاهآبادی، فرزند محمدعلی] كه به بانه تبعيد شده بود، در شعبه دوم دادگاه استان كردستان در مرحله پژوهش، طبق حكم صادره از اتهام اخلال در امنيت، برائت حاصل و آزاد شده است. ضمناً سازمان [ساواک[ كردستان به وي تذكر داده چنانچه به رويه سابق خود ادامه دهد بازداشت و تحت پيگرد قانوني قرار خواهد گرفت.»
آيتالله شاهآبادی پس از اتمام دوره تبعيد به تهران بازگشت و مجدداً فعاليتهای انقلابی خود را با شور و نشاط بيشتر و روحيهای اميدوارتر از سر گرفت.
نظرات