من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه / ذرهای بــودم و مهـــر تو مـرا بـالا بـرد آیتالله مهدی شاهآبادی، از همان دوران جوانی به ماهیت ضد مذهبی رژیم پهلوی پی برد و از نزدیک شاهد ستم این رژیم بود که همچون تازیانه بر سر مردم فرود میآمد. او از این بیداد رنج فراوان میبرد. […]
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه / ذرهای بــودم و مهـــر تو مـرا بـالا بـرد
آیتالله مهدی شاهآبادی، از همان دوران جوانی به ماهیت ضد مذهبی رژیم پهلوی پی برد و از نزدیک شاهد ستم این رژیم بود که همچون تازیانه بر سر مردم فرود میآمد. او از این بیداد رنج فراوان میبرد. این بود که برای مبارزۀ جدی کمر همت بست و در پی این تصمیم رابطۀ صمیمیتر و نزدیکتری را با امام خمینی آغاز کرد. از همان اول آشنایی شیفتۀ شخصیت برجستۀ حضرت امام گردید. وي پس از ارتحال آيتالله بروجردي در تثبيت مرجعيت حضرت امام تلاش وافري از خود نشان داد و بعد از تبعيد امام، مبارزات ضد رژيم خود را وسعت بخشيد و با خط فکری و سیاسی امام خمینی، نیروهای مبارز و انقلابی بسیاری را تحت حمایت و رهبری خود قرار داد، تا سرانجام انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. اینگونه بود که با شروع جنگ و تأکید حضرت امام بر حضور مسئولان در جبههها این دعوت را لبیک گفت و در همانجا به پروازی ملکوتی دست یافت. در زیر به زوایای این رابطۀ گرم و صمیمی میپردازیم.
شاگردی مكتب امام (ره)
وقتی پدر را در صف اول مبارزه با استبداد رضاخانی مشاهده کرد، آموخت که فلسفۀ دين اصلاح جامعه و محو ظلم و فساد و نابرابری است؛ اين مهم نيز محقّق نخواهد شد مگر با حضوری عالمانه و البته شجاعانه در عرصههای مختلف اجتماعی. او مهيای ورود به اين عرصه بود که دست تقدير، مجال بهرۀ بيشتر از مکتب پدر را از او گرفت و بهناچار بايد ادامه راه را در محضر مرشد و مرادی ديگر میپيمود. بايد به دنبال کسی میگشت که به مانند پدر همانقدر که عارف است مجاهد باشد و همانقدر که عالم است عامل؛ کسی که با تکيه بر دين و بدون عافيتطلبی، در پی اصلاح جامعه و مبارزه با فساد و بیعدالتی باشد. جستجوی او خيلی زود به نتيجه رسيد و اين خصوصيات را در کسی نديد جز يکی از شاگردان برجستۀ پدر: روح الله الموسوی خمينی.
در سايه روح خدا
زمانی که گمشده خود را يافت، مقتدای جديدش پرچم مبارزه با ظلم و استبداد را در دست گرفته بود؛ پس او نيز بیدرنگ در خط مقدم مبارزه قرار گرفت و با همه وجود به تبليغ زعامت و مرجعيت و رهبری «امام خمينی» پرداخت. طعم زندان و شکنجه و تبعيد را بارها و بارها چشيد، اما دست از مقتدای خود برنداشت و هر بار پس از آزادی، با عزم و ايمانی راسختر به مبارزه ادامه میداد. نگاهی کوتاه به اسناد ساواک گويای همين واقعيت است. خالی از لطف نخواهد بود اگر عمق ارادت شهيد آيتالله شاهآبادی به حضرت امام (ره) و مجاهدت در اين راه را در برخی اوراق بر جای مانده از ساواک نيز جستجو کنيم. در اوج خفقان و سرکوب، اعلاميهای با عنوان نظريۀ استادان بزرگ و حجج اسلام حوزۀ علميه قم دربارۀ مرجعيت عامۀ حضرت آيتاللهالعظمی خمينی منتشر میشود که شناسايی و بازداشت عاملين تهيه و توزيع آن در دستور کار ساواک قرار میگیرد. در صدر اعلاميۀ مذکور، و در ردیف نام بزرگانی چون آيتالله مشکينی، آيتالله خزعلی، آيتالله ربانی شيرازی و آيتالله نوری همدانی، نام و نظر فقهی عالم مجتهد شهيد آيتالله شاهآبادی را مشاهده میکنيم؛ ایشان با صراحت اعلام داشتهاند: «اتباع از آراء و فتوای آيتاللهالعظمی خمينی مدظله موجب فلاح و رستگاری است.»[۱]
نماينده تام الاختيار امام(ره) در تهران
زماني كه امام خمينی (ره) مبارزات خود را با رژيم شاه علني نمودند، مبارزات شهيد شاهآبادي هم شكل تازهای به خود گرفت. او يكي از پيروان راه و تجليبخش انديشۀ امام خميني در مسیر انقلاب و به پیروزی رساندن این واقعۀ عظیم بود. نزدیکی ایشان به امام تا آنجا بود که به دستور امام، ابلاغ فرمان مربوط به لغو حکومت نظامی توسط شهید شاهآبادی و شهید مطهری در دستور کار قرار گرفته بود.
شهيد شاهآبادي در طول سالهاي مبارزه از امام حرف ميزد، انديشههاي او را ترويج ميكرد و مفسر نقطه نظرات و ديدگاههاي امام در دورهای شده بود که خفقان رژیم طاغوت این امکان را به کسی میداد تا سخنگوی احکام اسلامی برای عامه مردم باشد. شهيد شاهآبادي راه امام را ميپيمود و به طور كامل هم مورد تأييد ايشان بود. به عبارتي نماينده تامالاختيار حضرت امام خميني (ره) در تهران بودند. زماني كه امام به نجف اشرف تبعيد شده بودند و در نتیجه نميتوانستند با مردم شهرهای ايران مستقیم حرف بزنند، و آنها را از اين ذلت تحمیلی سياسياجتماعي رژيم ستمشاهي بیاگاهانند، نقش روحانیان مبارز داخل کشور که در سنگرهای مساجد فعالیت میکردند، بیش از پیش مؤثر واقع میشد. آنها این وظیفه را به نحو احسن به انجام میرسانیدند.
همسر ايشان در بخشي از خاطرات خود در خصوص رابطه شهيد شاهآبادي و حضرت امام اينگونه نقل ميكند: «در قم که بوديم، چند بار حضرت امام (ره) به منزل ما آمدند و حتی آقايانی که از شهرهای ديگر برای ديدن امام میآمدند، در منزل ما توفيق ديدار امام را پيدا میکردند. امام (ره) خيلی ايشان را دوست داشتند و ايشان هم علاقه و ارادت خاصی به امام (ره) داشتند و همين باعث شده بود که ارتباط نزديک و بسيار گستردهای بين ايشان و حضرت امام برقرار شود. ضمناً ساليان طولانی و زيادی هم به کلاس درس امام (ره) میرفتند. با شهيد بهشتی و ديگر ياران انقلاب هم در ارتباط بودند و آقايان زياد به منزل ما میآمدند.»
اسلام فقاهتی، نه اسلام ذوقي!
اين شهيد بزرگوار، استاد و مراد خود، امام خميني (قدس الله نفسه الزكيه) را بزرگمرد تاريخ تشيع ميدانستند كه به امر خطير اسلام در برههاي حساس از زمان قيام نمودند، و لذا نسبت به امام (رض) شيفتگي خاصي داشته و هماره با احترام زايدالوصفي از ايشان سخن ميگفتند. در يك كلمه ميتوان گفت كه ايشان پايبند اسلام فقاهتي و ولايت فقيه بودهاند.
آيتالله محمدعلي موحدی کرمانی به اين ويژگي بارز شهيد شاهآبادي توجهي خاص فرموده و اظهار داشتهاند: «اجمالاً بگويم كه ايشان به اصطلاح خودمان در خط امام (ره) و پايبند به «اسلام فقاهتي» بودند و اين مسئله بسيار مهمي است. يعني انسان بايد ديدگاههایي كه نسبت به مسائل مختلف دارد، در چارچوب مقررات اسلام باشد و آن هم نه «اسلام ذوقی» كه هر چيز مطابق سليقهاش بود، آن را قبول كند.»
توجه ويژه به «تحريرالوسيله»
ايشان عقيده داشتند كه جامعه ما بايد به سمتي حركت كند كه با رشد علوم حوزوی در آينده، تقريباً تمامي ملت و بهويژه نسل جوان بتوانند خودشان از كتب فقهي همچون «تحريرالوسيله» حضرت امام (ره) استفاده كنند، آن را بخوانند و متوجه شوند و عمل كنند. ايشان معتقد بودند: «زمینه آموزشهاي فقهي و اسلامي در جامعه ما باید از دوران كودكي ایجاد شود، يعني همه اجتماع يك مشعل فروزان فقه جعفري باشد تا این که بتواند بدرخشد و درخشش آن را ديگران از دور بيابند. پس ضرورتاً بايد جامعۀ ما همهاش بشود حوزۀ علميه، البته به مراحل مختلف و به امكانات و شرايط مختلف، يعني هر كسي هر اندازه كه توانست كسب علم نمايد.»
آيتالله حاج شيخ محمد يزدي اين چنين اشاره ميكند: «بايد گفت كه شهيد شاهآبادي يكي از روحانيوني بودند كه از همان سالهاي قم كه سر درس حضرت امام (ره) حاضر ميشدند، و تا آخرين روزي كه من ايشان را زيارت كردم، گام به گام پشت سر امام حركت ميكردند و در هر مبارزه، همراه و تابع ايشان بودند.»
گوش به فرمان امام (ره) قدم در راه جهاد و مبارزه
در دوران سخت سالهاي دفاع مقدس، حضرت امام خمينی (رحمت الله علیه) که مسئلۀ جنگ را در رأس تمام مسائل ميدانست و تأكيد داشت كه روحانيان باید براي خدا به جبههها بروند، در بخشي از سخنانشان در ديدار با جمع كثيري از روحانيان فرمودهاند: «انصاف نيست كه جوانهاي عزيزمان در جبهه فداكاري كنند. از شما تقاضا دارم كه ما را هدایت كنيد و به ما خط هدايت بدهيد. درست است كه تحصيل فقه در اولويت است، اما همه اینها به خاطر اسلام است و امروز اگر احتياج باشد که براي حفظ اسلام، آقايان به جبههها بروند و رزمندگان را تشويق نمايند، بايد این کار را انجام دهند.»
شهید آیتالله مهدی شاهآبادی، شاگرد گوش به فرمان امام راحل، پس از درک شرایط خاص آن زمان و با وجود مسئولیتهای سنگینی که در مجلس داشتند و از طرفی مشغلۀ حل مسائل مردم به مثابه کلید مشکلگشا بود، عزمش را جزم کرد تا قدم در راه حق گذارد و رسالت خویش را به نحو احسن انجام دهد.
و در آخرين سجدۀ نماز، با روحانيتی تمام، درخواستی بزرگ را در قالب اين دعا، به پيشگاه خداوند عرضه داشت: «اللّهم اِنّی اَسئَلُکَ اَن تَجعَلَ وَفاتی قَتلاً فی سَبيلِک تَحتَ رايةَ نَبيکَ وَ وَليِکَ مَعَ اَوليائِک و اسئَلُکَ اَن تَقتُلَ بی اَعدائَکَ وَ أعداءَ رَسُولِک.»
و لحظاتی بعد از سجدهاش، رنگ و بویی آسمانی گرفت.
امام خميني (ره) در پيامي كه به مناسبت شهادت ايشان دادند، اینگونه فرمودند:
بسم الله الرّحمن الرّحيم، إنا لله و إنا إليه راجعون
با كمال تأسف و تأثر، شهادت استادزادۀ محترم جناب حجتالاسلام آقاي شيخ مهدي شاهآبادي را به پيشگاه معظم بقية الله تبريک و تسليت عرض ميكنم. مبارك باد بر آن حضرت چنين فداكاران و جانبازان در راه هدف بزرگ و اسلام عزيز، که با شهادت افتخارآفرين خود، ملت عظيمالشأن ايران، بهويژه روحانيت عاليقدر را سرافراز مينمايند. اين شهيد عزيز علاوه بر آن که خود مجاهدي شريف و خدمتگزاری مخلص براي اسلام بود، و در همين راه به لقاءالله پيوست، فرزند برومند شيخ بزرگوار ما بود كه حقاً حق حيات روحاني به اينجانب داشت، كه با دست و زبان از عهدۀ شكرش برنميآيم. از خداوند متعال براي اين شهيدِ سعيد و ساير شهداي راه اسلام، رحمت در جوار خود و براي فاميل معظم و حضرات آقازادگان محترم شاهآبادي صبر و اجر عظيم خواستارم. «روح الله الموسوی الخميني»
[۱] یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب ۳۲، شهید شاهآبادی)، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اوّل، زمستان ۱۳۸۲، صص ۱۱۷ ـ ۱۱۵
نظرات