آرشیو

دیگر زن عروسک نیست

دیگر زن عروسک نیست

17 خرداد 1402

اهتمام زیادی به مسائل زنان داشت. می‌خواست آن‌ها را هم به حقوق خودشان برساند. در صحبت‌هایش می‌گفت آن  زمان که زن به عنوان عروسک و به عنوان ملعبه بازیچه دست حکومت بود، گذشت. زن در حکومت اسلامی باید مسئولیت‌پذیر باشد و برای انقلاب کار بکند و دِینِ خودش را به انقلاب اسلامی ادا بکند. برای […]

ازدواج چی شد؟

ازدواج چی شد؟

17 خرداد 1402

یک روز شهید شاه‌آبادی به من گفت آقا کامران ازدواج چی شد؟ گفتم وقت نمی‌شود که. گفت نه دیگر، اینجا صحبت وقت نیست. یکی دو بار به من تذکر داد، دید من اهمیتی نمی‌دهم. به یکی از خواهران مسجدی، که اتفاقاً در همسایگی ما هم بود، گفت شما مأمورید به اتفاق مادر ایشان برای ایشان […]

سلب توفیق

سلب توفیق

9 خرداد 1402

بعد از انقلاب مردم اسلحه‌های بی‌شماری جمع کرده بودند. حضرت امام فرمان تأسیس کمیته انقلاب را دادند. به واسطه تأسیسش توسط رهبر کبیر انقلاب، تحت عنوان «کمیته امام خمینی» نام گرفت. امام، آیت‌الله مهدوی کنی را به عنوان سرپرست کمیته انقلاب اسلامی کشور منصوب کردند. از طرف ایشان افراد مورد اعتماد از جمله شهید شاه‌آبادی […]

بازی با مرگ برای تشکر

بازی با مرگ برای تشکر

8 خرداد 1402

از جمله سفرهایی که  در جبهه خدمت ایشان بودیم، بعد از فتح حاج عمران به اتفاق ایشان حرکت کردیم و به سمت حاج عمران شهرهای غربی را یکی پس از دیگری پشت سر می‌گذاشتیم. موقعی که می‌خواستیم از سنندج به سمت حاج عمران برویم، خیلی از برادرانی که مسئول بودند، به واسطه ناامنی جاده‌ها ما […]

محدوده خواب ممنوع!

محدوده خواب ممنوع!

6 خرداد 1402

من چون به دلایلی ارتباطات خانوادگی هم با این شهید داشتم، می‌دیدم با فرزندان خودش هم مثل جوانان جامعه رفتار عاطفی، تربیتی و قرآنی دارد. هر شب كه شهید می‌خواستند استراحت كنند، یكی از فرزندانشان مسئولیت داشت كه در كنار ایشان بنشیند و آن‌قدر قرآن تلاوت كند تا شهید با صدای قرآن خوابشان ببرد. بعد […]

کفاره آقاجونی

کفاره آقاجونی

30 اردیبهشت 1402

یادم می‌آید یک بار به خاطر آن جوانی که داشتیم، مسیری را می‌رفتیم و روزه‌ای را می‌خواستیم بگیریم. یک کیلومتری را رفته بودیم. خیال کردیم ۲۰ کیلومتر شده! متوجه نبودیم. از آنجا ۳-۴ کیلومتر هم رفتیم. از ابتدا وصف نکرده بودیم و روزه خود را به‌اصطلاح خودمان افطار کردیم. عصر آن روز آقاجون را دیدیم […]

شمع جمع جوانان

شمع جمع جوانان

20 اردیبهشت 1402

نكته بعدی درك درست شهید از مقتضیات سن جوانی بود. به این معنا كه خوب می‌فهمیدند كه جوان در اوج جوانی نیاز به تفریح دارد، آن هم تفریح سالم؛ نیاز به گفتگو دارد، ‌نیاز به پرسش و پاسخ دارد. تمام این فضاها را ایجاد می‌كردند. با اینكه سن خودشان با اطرافیان و جوانانی كه با […]

روز و شب را می‌شمارم روز و شب

روز و شب را می‌شمارم روز و شب

17 اردیبهشت 1402

در سفرها، ‌اردوها، در مسجد و مراکز فرهنگی سعی می‌کردند هر چه توان دارند مخاطبشان را به قرآن نزدیک‌تر بکنند؛ یعنی این نزدیک کردن به قرآن و انس با قرآن از جهت آموزش، ‌تفسیر، ‌تفسیر مفاهیم قرآن، قرائت، ‌تمام موارد و مصادیقش را خودشان عملاً اجرا می‌کردند. همان فضای انس با قرآن باعث می‌شد علاقه […]

درس در بند

درس در بند

17 اردیبهشت 1402

آخرین باری که آزاد شده بودند برای ما تعریف می‌کردند كه در زندان، از حداقل امکانات برای آموزش و ارتقاء دانش دینی هم‌سلول‌ها و هم‌بندی‌های خود استفاده می‌کردند. تدریس دروس ادبیات عرب، دروس اسلامی و تفسیر قرآن را برای دوستان‌شان شروع کرده بودند. در آن جوّ اختناق زندان سلحشوری و شجاعتی که ایشان داشتند، همه‌ […]

پیش‌نماز تو هستی

پیش‌نماز تو هستی

12 اردیبهشت 1402

من خاطرم می‌آید در جایی ما اردویی داشتیم. ایشان دیدند پسر بزرگ‌شان برای نماز ایستادند. نماز ظهر تمام شده بود و نماز عصر مانده بود. به‌قدری ایشان با ملاطفت با این موضوع برخورد کردند، هنوز که هنوز است من نماز جماعت می‌خوانم به یادم می‌افتد؛ عبای خودشان را درآوردند و روی دوش ایشان انداختند و […]


Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home/h200650/domains/shahidshahabadi.ir/public_html/wp-content/themes/dana/inc/template/home/left-main/ads-panel.php on line 5