آرشیو

بگذارید مرا ببوسند

بگذارید مرا ببوسند

17 مهر 1402

در سفرهایی که ما می‌رفتیم، مخصوصاً در محل‌هایی که تجمع زیاد بود، بعد از سخنرانی معمولاً جوانان دور ایشان حلقه می‌زدند، می‌خواستند ایشان را ببوسند. عبا و عمامه‌شان از سرشان می‌افتاد، می‌کشیدند، ما جلوگیری می‌کردیم. ایشان به ما تشر می‌زدند، می‌گفتند: «این‌ها رزمنده‌اند، این‌ها در جبهه جان‌شان را از دست داده‌اند، شما به خاطر یک […]

افزایش امنیت

افزایش امنیت

17 مهر 1402

نزدیکی‌های پیروزی انقلاب، توسط روحانیون مبارز می‌خواست کمیته استقبال از حضرت امام شکل بگیرد. بسیاری از روحانیون از همان برادران معتمدی استفاده کردند که در جلسات دینی و  تبلیغی شرکت داشتند و امتحان خودشان را پس داده بودند. این بچه‌ها، بچه‌هایی بودند که در تظاهرات‌های مختلف به عنوان انتظامات حضور داشتند و هسته اولیه کمیته […]

هنر ارتباط

هنر ارتباط

17 خرداد 1402

در شهرستان محل تولد حضرت امام،‌ خمین، روحانی بزرگواری بود که ظاهراً سن ایشان هم از سن امام بزرگ‌تر بود. مسائلی آنجا اتفاق افتاده بود که هیچ‌کس نتوانسته بود حل بکند. به اتفاق شهید شاه‌آبادی رفتیم به شهرستان خمین و در سر راه قبل از این‌که به شهرستان‌های خمین برسیم، در اراک، در پادگان های […]

همه‌جا می‌شود از یار سخن گفت

همه‌جا می‌شود از یار سخن گفت

17 خرداد 1402

در رابطه با سفرهای تبلیغاتی که ایشان داشتند نکتۀ جالبی هست که شما باید بدانید؛ این‌که ایشان در زمان حکومت پهلوی به شهرستان بانه تبعید شدند و در مدارک ادارۀ امنیتِ زمانِ شاه، ساواک، عنوان شده ایشان به دلیل اخلال در امنیت اجتماعی به منطقه بانه، یک منطقه سنی‌نشین، تبعید شدند؛ اما ایشان با وجود […]

لباس پیغمبر را درنمی‌آورم

لباس پیغمبر را درنمی‌آورم

17 خرداد 1402

بعد از پیروزی انقلاب ترورها اوج گرفته بود. بعد از دستگیری چند نفر از اعضای تیم‌های ترور مشخص شد ایشان هم در فهرست ترور است. ما چون با ایشان بودیم و همراه ایشان می‌رفتیم، به خاطر مسائل حفاظتی گفتیم حاج آقا شما در خودرو عمامه خودتان را بردارید که مورد شناسائی قرار نگیرید. ایشان می‌گفتند […]

فرستادۀ امام

فرستادۀ امام

17 خرداد 1402

مرحوم آقای شاه‌آبادی یکی از روحانیون معتمد حضرت امام بودند. ضمن اینکه ایشان دور اول مجلس شورای اسلامی نماینده تهران شدند، دور دوم به نمایندگی مجلس انتخاب شدند که در جزیره مجنون شهید شدند. از جمله مأموریت‌هایی که از جانب امام به ایشان داده شده بود مسئولیت رسیدگی به امورات بنیاد مستضعفان بود. یکی از […]

شنا در تار

شنا در تار

17 خرداد 1402

برای شهید شاه‌آبادی ورزش اهمیت بسیار زیادی داشت. ایشان شناگر خیلی ماهری بود. بسیار عالی شنا می‌کرد. ایشان عرض دریاچه تار دماوند را شنا می‌کرد و من که آن موقع شنا بلد نبودم، کنار ساحل می‌دویدم. دریاچه فوق‌العاده آب سردی داشت. به آخر که رسید ایشان خیلی یخ کرده بود. مقدار زیادی ماسه روی ایشان […]

شاه‌آبادی برای شاه دعا نمی‌کند

شاه‌آبادی برای شاه دعا نمی‌کند

17 خرداد 1402

رفتیم دماوند آقای شاه‌آبادی و در محلی پیاده شدیم و دیدیم مرحوم آقای شاه‌آبادی آنجا تشریف دارند. از جریان پرس‌وجو کردیم. گفتند در یکی از سخنرانی‌ها چون نپذیرفته برای شاه دعا کند مورد عتاب و خطاب فرمانده پاسگاه ژاندارمری آنجا قرار گرفته. به همین خاطر ایشان را نگه داشته‌اند و نمی‌گذارند از اینجا خارج بشود. […]

سنتی‌ها با من

سنتی‌ها با من

17 خرداد 1402

یکی از مواردی که ایشان تأکید داشت این بود که «به کسانی که سنتی فکر می‌کنند، بی‌احترامی و توهین نکنید. شما کارتان را انجام بدهید. اگر مسئله‌ای بود، به من واگذار کنید. من خودم جواب آقایان را می‌دهم.» اجازه نمی‌داد کسی به بزرگانی که به‌هرحال نسبت به تغییر و تحولات امام جماعت در مسجد اعتراضی […]

راه شناسایی بن‌بست

راه شناسایی بن‌بست

17 خرداد 1402

اوایل سال‌های آشنایی یک روز از همان محله رستم‌آباد شمیران به اتفاق ایشان پیاده آمدیم تا همین بلوار مهام در خیابان پیروزی. بعداً من متوجه شدم این پیاده آمدن ایشان برای چه بود؛ چون جزء گروه‌های مبارز بودند، علامت‌هایی را که در بعضی مسیرها بود بررسی می‌کردند و خبرِ سلامتی هم‌گروهای خودشان به دست می‌آوردند. […]


Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home/h200650/domains/shahidshahabadi.ir/public_html/wp-content/themes/dana/inc/template/home/left-main/ads-panel.php on line 5