دوستی خانوادۀ ما با مرحوم شاهآبادی از سال 49 یا 50 توسط شوهر خواهرم، جناب آقای طباطبایی، آغاز شد. آقای طباطبایی از وقتی که شهید شاهآبادی به مسجد رستمآباد آمدند، هر روز ایشان را از خانه به مسجد میآوردند. خانۀ ایشان خیلی دور بود. ما با خانوادة ایشان آشنا شده بودیم. ایشان تازه از زندان […]
دوستی خانوادۀ ما با مرحوم شاهآبادی از سال 49 یا 50 توسط شوهر خواهرم، جناب آقای طباطبایی، آغاز شد. آقای طباطبایی از وقتی که شهید شاهآبادی به مسجد رستمآباد آمدند، هر روز ایشان را از خانه به مسجد میآوردند. خانۀ ایشان خیلی دور بود. ما با خانوادة ایشان آشنا شده بودیم. ایشان تازه از زندان آزاد شده بودند و فعالیتهای خیلی زیادی داشتند. درست مثل اینکه از یک سفری که خیلی خوش گذشته باشد آمده بودند! با یک نیروی تازه، دوباره مشغول به کار شدند. ما هم به این دوستی افتخار میکردیم، سعی میکردیم با ایشان همکاری داشته باشیم و حداقل ایشان را یاری بدهیم. یاری ما این بود که اعلامیههایی که دارند، تکثیر و پخش کنیم.
راوی: خواهر همسر آقای طباطبایی
نظرات