آرشیو

سخنان حجت‌الاسلام سعید شاه‌آبادی در مراسم رونمایی از تندیس شهید شاه‌آبادی در موزه عبرت (مهر ماه ۱۳۹۵)

سخنان حجت‌الاسلام سعید شاه‌آبادی در مراسم رونمایی از تندیس شهید شاه‌آبادی در موزه عبرت (مهر ماه ۱۳۹۵)

17 مهر 1402

نمی‌دانم این چه تقدیری‌ست که در این مکان شکنجه‌هایش را باید پدر من بشوند و سخنرانی‌اش را باید من بکنم. به هر حال، وقتی با اخوی‌های دیگر وارد این منطقه شدم، یاد دوران‌هایی افتادیم که با مرحومه والده‌مان در این زندان‌ها دنبال آقاجون می‌گشتیم. بعد از پیروزی انقلاب چیزهایی را از زندگی پدرمان دیدیم که […]

مادر شوهر

مادر شوهر

31 اردیبهشت 1402

رابطه‌ام با يوماجون، مادرشوهرم، خیلی خوب بود. ما با هم زندگی می‌کردیم و مسئله‌ای هم در زندگی‌مان نداشتیم. با این‌که اوایل، این‌ها خیلی پُر رفت‌وآمد بودند و ماه رمضان تمام فامیل‌هایشان به منزل ما در قم می‌آمدند، من بچۀ کوچک داشتم و خرجمان یکی بود، اصلاً برایم این رفت‌و‌آمدها مسئله نبود؛ آنقدر که وقتی الآن […]

گر نگهدار من آن است که من می‌دانم

گر نگهدار من آن است که من می‌دانم

31 اردیبهشت 1402

يك شب حکومت نظامی بود، وثوق آمد گفت: «نمی‌گذارم نماز بخوانید.» شهيد شاه‌آبادي گفت: «آنکه اربابت است نمی‌تواند این کار را بکند، تو که یک نوکر پیش پا افتاده هستی چه مي‌گويي؟» یعنی کسی که برای شهادت آماده شد، از کسی جز خدا نمی‌ترسد. ایشان فقط در مقابل ضعفا و فقرا تنش می‌لرزید و فقط […]

کتاب‌های دست‌نویسی

کتاب‌های دست‌نویسی

30 اردیبهشت 1402

من ساعت پنج صبح می‌رفتم خدمت آقاجان‌شان و درس صَرف را می‌گرفتیم، تصریف جامع‌المقدمات. خیلی جالب بود. ایشان خیلی خسته بودند. اصلاً شب‌ها خیلی دیر می‌آمدند منزل. خواب ایشان هم خیلی کم بود. شب‌ها بعد از اینکه همه سرکشی‌هایشان به بیمارستان و کمیته را انجام می‌دادند، به منزل برمی‌گشتند. تقریباً برنامه درسی ما قبل از […]

سخنان حمید شاه‌آبادی در زندان ساواک

17 اردیبهشت 1402

اگرچه بار اول نیست که به موزۀ عبرت می‌آیم، حال و هوای بار اولی که به اینجا آمدم را فراموش نمی‌کنم. آن قسمت از زندان که زندانی وارد می‌شود، وسایلش را می‌گیرد و وارد می‌شود، بار اول، این صحنه خیلی برایم صحنۀ زنده‌ای بود. لحظه‌ای که احساس می‌کنیم یک روحانی وارد اینجا می‌شود، لباس‌هایش را […]

درس در بند

درس در بند

17 اردیبهشت 1402

آخرین باری که آزاد شده بودند برای ما تعریف می‌کردند كه در زندان، از حداقل امکانات برای آموزش و ارتقاء دانش دینی هم‌سلول‌ها و هم‌بندی‌های خود استفاده می‌کردند. تدریس دروس ادبیات عرب، دروس اسلامی و تفسیر قرآن را برای دوستان‌شان شروع کرده بودند. در آن جوّ اختناق زندان سلحشوری و شجاعتی که ایشان داشتند، همه‌ […]

تا مرز تخت‌های غسالخانه

تا مرز تخت‌های غسالخانه

12 اردیبهشت 1402

فضای روزهای دستگیری و زندان پدر بسیار محزون بود. شاید بخش زیادی‌اش به این خاطر بود که ما نمی‌دانستیم آقاجون اکنون کجا هستند. نمی‌دانستیم چه اتفاقی می‌افتد. یک بار ایشان ۶۴ روز زندان بودند. عین ۶۴ روز هیچ خبر نداشتیم که اسم‌شان کجاست. در هیچ‌جا اسم‌شان هم نبود. سال ۵۷ خودمان یک بار به بهشت […]

برادری پدرگونه

برادری پدرگونه

12 اردیبهشت 1402

بی‌اندازه خوش‌اخلاق، اهل بگو بخند و باروحیه بودند. من حتی ناراحتی ایشان را نسبت به فوت فرزند­شان ندیدم، ولی خودم خیلی متأثر شدم. هنوز هم که فکر می­کنم، می­گویم ایشان کجا قرار داشت؛ ما کجا؟ حرف­های­شان خیلی بر ما تأثیر داشت. بعد از انقلاب، دولت به اخوی یك دستگاه ماشین بنز داده بود كه آن […]

استادزاده

استادزاده

10 اردیبهشت 1402

در انتخابات دور اول مجلس شورای اسلامی، شهید شاه‌آبادی به عنوان نماینده مردم تهران وارد مجلس می‌شوند و فعالیت‌های خودشان را در این سنگر جدید ادامه می‌دهند. به گفته یکی از همکاران ایشان در مجلس اول، نقش ایشان در کمیسیون قضایی مجلس بسیار برجسته بوده و نظرات و پیشنهادهایی که ایشان می‌دادند، در آن زمان […]

از مسجد به زندان

از مسجد به زندان

10 اردیبهشت 1402

برای اولین بار كه ایشان از ماهشهر به تهران آمدند، به من فرمودند: «از من دعوت كرده‌اند كه به مسجد رستم‌آباد بروم. به نظر شما چطور است؟ بروم یا نه؟» به ایشان گفتم: «آن مسجد خالی است و واقعاً نیاز است به شما. ولی جایگاهی است كه می‌توان در آنجا خدمت كرد.» ایشان به آنجا […]


Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home/h200650/domains/shahidshahabadi.ir/public_html/wp-content/themes/dana/inc/template/home/left-main/ads-panel.php on line 5