پدری دشمن حرام‌ها

پدری دشمن حرام‌ها
8 خرداد 1402
100 بازدید

منزل ما در خیابان ری بود، تکیه حمام خانم، در انتهای خيابان بوذرجمهری که الآن خرابش کرده‌اند. يادم مي‌آيد حدود شش سالم بود که يك روز پدرم داشتند لب حوض وضو می‌گرفتند تا به مسجد بروند. در زدند. البته درِ خانه ما همیشه باز بود تا ميهمانان و مريدان ابوي هميشه به‌راحتي بتوانند وارد شود. […]

منزل ما در خیابان ری بود، تکیه حمام خانم، در انتهای خيابان بوذرجمهری که الآن خرابش کرده‌اند. يادم مي‌آيد حدود شش سالم بود که يك روز پدرم داشتند لب حوض وضو می‌گرفتند تا به مسجد بروند. در زدند. البته درِ خانه ما همیشه باز بود تا ميهمانان و مريدان ابوي هميشه به‌راحتي بتوانند وارد شود. یک علی آقا نامی بود که کارهای منزل ما را می‌کرد. در را باز كرد، شخصي آمد و یک دفتر پیش پدرم آورد تا مثلاً پولي بگيرند و امضايي بكنند. ما هیچ‌وقت نديده بوديم كه صدای پدرمان بلند شود. لب حوض نشسته بودند و به محض اينكه دیدند آن دفتر ارسالي از طرف دربارِ شاه است، شروع کردند به بلند صحبت کردن و گفتند: «نسناس خبیث! من که نان تو را نمی‌خورم. حتي اگر بچه‌هایم نان خالی هم بخورند، نان تو را به آن‌ها نمی‌دهم.» به آن پيك حامل نيز گفتند: «اين نان حرام را ببر و دیگر اینجا برنگرد.»

این، نمونه‌اي از اثرات پرورش در دامان چنین پدری بود، که چنان پسر و فرزندانی تربیت شدند. هيچ‌وقت مال حرام در زندگی‌شان وارد نشد. من هم ترسیدم. صدای بلند پدرم را تا حالا نشنیده بودم. رفتم پشت پرده اتاق قایم شدم. بعد پدرم به مسجد رفتند. چند وقت گذشت، ولی هنوز در ذهنم بود. از خواهر بزرگ‌ترم رفعت‌الشریعه ـ که ایشان را عصمت‌الشریعه نيز صدا می‌كنند ـ پرسیدم: «آقا آن روز چرا داد می­زدند، خیلی ترسیدم، نمی‌دانی علتش چه بود؟» گفت: «دربار پول آورده بود، ولي پدر ما که پول شاه را نمی‌گیرد.» گفتم: «مگر شاه بد است؟» گفت: «بله، شاه بد است. بی‌حجابی را مد کرده. مروج کارهای حرام است. پدرم که به ما مال حرام نمی‌دهد.» خدا را شکر كردم و گفتم: «چون هیچ‌وقت صدای بلند ایشان را نشنیده بودم، ناراحت شدم.» پدرم متواضع بودند. به دامادها و عروس­های‌شان بسيار احترام می‌گذاشتند. با ما نيز خیلی با ملایمت و خوش‌اخلاق رفتار می‌کردند.

راوی: خواهر شهید – حشمت‌الشریعه شاه‌آبادی

برچسب‌ها:, , , , , ,