امام خمینی (ره) كه مبارزات خودشان را شروع کردند، شهید شاهآبادی بالاترین وظیفهها را برای خود میدانستند؛ که کمک کنند به چنین شخصیتی که برایشان شناختهشده است. خیلی هم خوشحال بودند که این مبارزه را ايشان شروع کردهاند. چون ميدانستند كه تنها حضرت امام (ره) ميتوانند اين كار را به آخر برسانند و تحت تأثیر […]
امام خمینی (ره) كه مبارزات خودشان را شروع کردند، شهید شاهآبادی بالاترین وظیفهها را برای خود میدانستند؛ که کمک کنند به چنین شخصیتی که برایشان شناختهشده است. خیلی هم خوشحال بودند که این مبارزه را ايشان شروع کردهاند. چون ميدانستند كه تنها حضرت امام (ره) ميتوانند اين كار را به آخر برسانند و تحت تأثیر هیچجا و هیچکس و هیچ حرفی قرار نمیگیرند. تنها امیدشان این بود که انشاءالله ایشان بتوانند این انقلاب را به سرانجام برسانند.
حاجآقا هم وظیفۀ خودشان میدانستند که روز و شب مردم را آگاه کنند که به هر قیمتی که شده به این نهضت کمک کنند و یاری دهند. به هر دِهکورهای که بود ميرفتند و امید داشتند که افراد آنجا هم میتوانند کاری کنند. تصورشان این نبود که چون این افراد در ده هستند کاری از دستشان برنميآيد و حرف زدن براي آنها فایدهای ندارد، بلکه فکر میکردند که هرکدام از آنها برای خودشان داراي شخصیتی هستند.
تنها حساب خودشان را نمیکردند. حساب بچههای آنها را هم میکردند. اصلاً حساب تلاشهایی که انجام میشد را میکردند که اگر یک روز این مسئله جهانگیر شود، همه بدانند و آگاه باشند که این انقلاب یک انقلاب واقعی است و تحت تأثیر ضد انقلاب قرار نگیرند و از کوره درنروند! و خود افراد علیه انقلاب بلند نشوند. بر همین اساس راهنمایی میکردند و اصل انقلاب را به آنها نشان میدادند.
ايشان تمام عمرشان را در این راه گذاشته بودند و خسته هم نمیشدند. هر وقت به ایشان میگفتیم: «آقاجان! خستهاید، کمی استراحت کنید» میگفتند: «شادم، خوشحالم. قَوّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.» این جمله همیشه تکیهکلامشان بود: «خدا من را طوری آفریده که خسته نمیشوم و چنان از تلاش کردنم لذت میبرم که هیچچیزی به این اندازه به من لذت نمیدهد.» هروقت به ایشان میگفتیم: «تفریحی بروید، کمی استراحت کنید» میگفتند: «بالاترین استراحت و لذت برای من همین است، به من وقت بدهید! وقت من را نگیرید که بتوانم در این راه موفق بشوم و خدمت کنم.»
راوی: همسر شهید
نظرات