من اصلاً به طور مستقیم با آقازادهشان، همسر فعلیام، ارتباط نداشتم. فقط ارتباط من با خود شهید شاهآبادی و با زهرا خانم و مادرجان به طور مستقیم بود. من هم شیفته اخلاقیات و صبر حاجخانم بودم. ایشان خیلی سختی و مشقت کشیدند. دیدم که هر روز حاجآقا از منزل می روند، دیگر امیدی به بازگشت […]
من اصلاً به طور مستقیم با آقازادهشان، همسر فعلیام، ارتباط نداشتم. فقط ارتباط من با خود شهید شاهآبادی و با زهرا خانم و مادرجان به طور مستقیم بود. من هم شیفته اخلاقیات و صبر حاجخانم بودم. ایشان خیلی سختی و مشقت کشیدند. دیدم که هر روز حاجآقا از منزل می روند، دیگر امیدی به بازگشت نیست یا در منبر ممکن است حادثهای بشود و ایشان را ببرند زندان. بعد یکی از دستگیریهایشان هم منجر به تبعید شد. در دوران تبعید، حاجخانم خیلی صدمه خوردند؛ از بنایی نیمهکاره، با قضیه بچهداری، شلوغی و اینها خیلی اذیت شدند. من خیلی دلم میسوخت برای ایشان.
راوی: خانم خسروی – عروس شهید
نظرات