بچه مرا این‌طور بار نیاورید

بچه مرا این‌طور بار نیاورید
12 اردیبهشت 1402
41 بازدید

از اول زندگی حالت لوس کردن بچه‌ها و رسیدگی آنچنانی نسبت به بچه‌ها نداشتند. رسیدگی از نظر اخلاق، درس و… را انجام می‌دادند، اما از این نظرها دوست داشتند بچه‌ها شجاع بار بیایند. قم که بودیم هوا خیلی سرد بود. یک آبگرمکن داشتیم که هفته‌ای یک بار روشن می­شد و همه در آن روز حمام […]

از اول زندگی حالت لوس کردن بچه‌ها و رسیدگی آنچنانی نسبت به بچه‌ها نداشتند. رسیدگی از نظر اخلاق، درس و… را انجام می‌دادند، اما از این نظرها دوست داشتند بچه‌ها شجاع بار بیایند.

قم که بودیم هوا خیلی سرد بود. یک آبگرمکن داشتیم که هفته‌ای یک بار روشن می­شد و همه در آن روز حمام می‌رفتیم. به حاج‌آقا می‌گفتم: «ما که بچه‌دار هستیم و خانه پر رفت‌وآمدی داریم؛ اگر تمام روزهای هفته روشن باشد، یک شیشه نفت بیشتر استفاده نمی­شود و قیمتش دو ريال می شود. بگذارید آبگرمكن روشن باشد.» ایشان می‌گفتند: «اصلاً این کار غلط است، چون بچه‌ها لوس بار می‌آیند.» يك روز صبح که آبگرمکن روشن بود و من می‌خواستم صورت بچه‌ها را بشويم، می‌گفتند: «نه، این کار را نکن. امروز که با آب گرم صورتش را شستی، فردا که آبگرمكن خاموش شود، این بچه صدمه می‌خورد. بچه از اول باید عادت کند به آب سرد.»

اگر کلاهی به سر بچه می گذاشتم، می‌گفتند: «بچه مرا این­طور بار نیاورید، بچه‌ها را شجاع کنید که به درد دنیا و مردم بخورند.» و عقیده‌شان این بود که بچه‌ها را نباید لوس کرد.

راوی: همسر شهید

برچسب‌ها:, , ,