بوسه بر جای شمشیر امام زمان عجل‌الله‌فرجه!

بوسه بر جای شمشیر امام زمان عجل‌الله‌فرجه!
12 اردیبهشت 1402
52 بازدید

خدا را شاهد می‌گیرم، بدون ذره‌ای مبالغه، گاه از پدر تا روزی سیزده سخنرانی می‌دیدم؛ آن‌قدر که گاه به عنوان یک آدمی که می‌نشستم کنارشان یا بغل ایشان بودم، خسته می‌شدم. شهید بزرگوار تأکید می‌کردند که «بچه‌های یک گردان را نیاورید به گردان دیگر. من اینجا صحبت می‌کنم و می‌روم برای آن‌ها هم همین صحبت […]

خدا را شاهد می‌گیرم، بدون ذره‌ای مبالغه، گاه از پدر تا روزی سیزده سخنرانی می‌دیدم؛ آن‌قدر که گاه به عنوان یک آدمی که می‌نشستم کنارشان یا بغل ایشان بودم، خسته می‌شدم. شهید بزرگوار تأکید می‌کردند که «بچه‌های یک گردان را نیاورید به گردان دیگر. من اینجا صحبت می‌کنم و می‌روم برای آن‌ها هم همین صحبت را می‌کنم. اینکه شما همه معادلات‌تان را به هم بزنید که من آمده‌ام، سختم است.»

رزمنده‌ها هم بعد یا قبل از سخنرانی می‌ریختند روی سر حاج‌آقا، عمامه ایشان باز می‌شد. این جمعیت می‌خواستند نسبت به آقاجون ابراز احساسات کنند و ایشان را ببوسند. پاسدار آقاجون که آقا هوشنگ بود، گاهی غیظ می‌کرد به بچه ها که بابا کُشتید آقا را، آخه این‌جوری که گردن آقا را می‌گیرید ایشان را می‌کشید. آقاجون ناراحت می‌شدند، می‌گفتند: «ولشان کنید، من خودم را شل می‌کنم، این‌ها هر کاری دلشان می‌خواهد بکنند.» گاهی که کسی دستش به آقاجون نمی‌رسید، گردن ایشان را می بوسید و پدر با خنده می‌گفتند: «دیگر جای شمشیر امام زمان را ماچ نکنید!»

راوی: حمید شاه‌آبادی

برچسب‌ها:, ,