در خانه ما یک حیاط وسیع و بزرگی بود که همه به آنجا میرفتیم، حیاط خاکی بود و بچهها بازی میکردند. خب، از آن دوران سالهای زیادی گذشته و حرکتهای آن موقعشان که مدرسه میرفتند و من هم مریض بودم، به صورت شبحی در نظرم است. بیشتر خاطرات زمانی که ازدواج کردند و اینها، یادم […]
در خانه ما یک حیاط وسیع و بزرگی بود که همه به آنجا میرفتیم، حیاط خاکی بود و بچهها بازی میکردند. خب، از آن دوران سالهای زیادی گذشته و حرکتهای آن موقعشان که مدرسه میرفتند و من هم مریض بودم، به صورت شبحی در نظرم است. بیشتر خاطرات زمانی که ازدواج کردند و اینها، یادم است. پدرم مبارز بودند و خیلی فعالیتها انجام میدادند كه عمال رژیم تبعیدشان کردند. همان میزان تلاشی را که پدرم میكردند، ایشان هم داشت. حاج آقا مهدی یك گوهر نایاب و یک میوه بهشتی بود.
راوی: حشمتالشریعه شاهآبادی – خواهر شهید
نظرات