زندگی مبارزان سیاسی همواره نشیب و فراز فراوانی دارد. این لازمه رسیدن به اهدافی است که رسیدن به آنها بهسادگی میسر نمیشود. در این بین آنچه شاید بیش از هر چیز اهمیت دارد، همراهی اطرافیان و اعضای خانواده است. چرا که بدون همراهی آنها، حرکت کند و سخت میشود و گاه غیر ممکن. از این […]
زندگی مبارزان سیاسی همواره نشیب و فراز فراوانی دارد. این لازمه رسیدن به اهدافی است که رسیدن به آنها بهسادگی میسر نمیشود. در این بین آنچه شاید بیش از هر چیز اهمیت دارد، همراهی اطرافیان و اعضای خانواده است. چرا که بدون همراهی آنها، حرکت کند و سخت میشود و گاه غیر ممکن.
از این نظر شهید شاهآبادی نیز مستثنا نبوده است و اگر توانسته از جایگاه درخوری برخوردار شود، گذشته از همه ویژگیهای منحصر به فرد خود، همراهی همسر و فرزندان نیز انرژیبخش او بودهاند. این نکته را میتوان در سخنان همسر شهید شاهآبادی بهخوبی مشاهده کرد:
بچهها را برمیداشتیم و به دنبال آقا به روستاها میرفتیم. با توجه به تبلیغات ضد روحانی رژیم، ایشان جاهایی را انتخاب میکردند که سختی بیشتر و نیاز شدیدتر داشته باشد و بهنوعی از نظر شرایط زندگی مشکلتر باشد. در ورود ما به بعضی از روستاها با عدم استقبال روستاییان مواجه میشدیم. گاهی میشد که بر اثر تبلیغات سوء رژیم علیه روحانیت، بهحدی روستاییان با ما مخالفت میکردند که حتی از فروش نان ابا داشتند. لذا ایشان به همراه خودشان نان خشک و پنیر میبردند.
در همین روستاها ایشان با شوق و علاقه فراوانی با شیوههای پیامبرگونه به هدایت و ارشاد مردم میکوشیدند و بهویژه توجه بیشتر ایشان به نوجوانان وجوانان این روستاها بود و با برنامههای درسی، تفریحی، ورزشی و تربیتی خاصی که مورد توجه آنان باشد، در علاقهمند ساختن آنان به اسلام تلاش میکردند.
ایشان آنقدر در جذب مردم سماجت به خرج میدادند تا مردم را آگاه سازند. رفتار روستاییان در روزهای آخر اقامت ما با روزهای ورودمان تفاوتی توصیفناپذیر داشت. مردم با اصرار و التماس از خروج حاجآقا جلوگیری میکردند و با گریه در جلو ماشین جمع میشدند و از آقا میخواستند که مجدداً در یک فرصت دیگر به ده بیایند، ولی ایشان به جای این که در رمضان بعد یا محرم آینده به همان ده برگردند و از این روستای آماده و جذبشده استفاده کنند، این محل را به یک روحانی جدید میسپردند و خودشان به یک روستای دیگر میرفتند و دوباره از ابتدا…
نظرات