آرشیو

پایین‌تر از همه مردم

پایین‌تر از همه مردم

12 اردیبهشت 1402

یک شب ساعت نزدیک سه و نیم بود، آقا تازه خوابشان برده بود که زنگ زدند و گفتند حاج آقا هستند؟ من گفتم: هستند اما تازه خوابیدند و الآن موقعی نیست که…. هنوز حرفم تمام نشده بود که خودشان جلوی در آمدند و آن آقا را به پایین بردند و از ایشان پذیرایی کردند. ایشان […]

بچه بی‌عرضه نمی‌خوام!

بچه بی‌عرضه نمی‌خوام!

12 اردیبهشت 1402

عقیده‌شان بر اين بود كه چه نيازي است كه از آب گرم استفاده کنید. می‌گفتند: «بچه‌ها را به آب گرم عادت ندهید، چون لوس و ضعیف بار می‌آیند! بچه‌ها را شجاع بار بياوريد.» در قم، در سرمای زمستان می‌گفتند: «بگذارید بچه‌ها با آب سرد دست‌هایشان را بشویند.» از ما می‌خواستند زیاد لباس تن بچه‌ها نکنیم […]

اینجا به من نیاز دارند

اینجا به من نیاز دارند

12 اردیبهشت 1402

وقتی در مجلس اعلام نیاز به نیروی جبهه کرده بودند، حاج‌آقا گفته بودند من 48ساعت وقت دارم و می‌توانم بروم. چون مجلس در این مدت تعطیل بود. اما بعد از این 48ساعت کلاس داشتند؛ کلاس‌های تحقیق و برنامه‌های دیگر که باید بعد از این به آن کلاس‌ها می‌رسیدند. شهید شاه‌آبادی از آن جا به من […]

ناوابستگی

ناوابستگی

11 اردیبهشت 1402

روحیه اقتصادی ایشان طوری بود که نمی‌توان گفت در چه حدی است، اما خیلی مقید بودند که به بهترین وجه از یک چیز استفاده کنند. اگر از غذا چیزی باقی مانده باشد، نباید غذای جدید مصرف شود. اول غذای قبلی را می‌خوردند، بعد غذای جدید را می‌خوردند. می‌گفتند: «اگر این کار را نکنیم، چند تُن […]

ارتباط مستقيم

ارتباط مستقيم

10 اردیبهشت 1402

با وجود مشغلۀ فراوان، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، هیچ‌گاه ایشان مسجد را رها نکردند. معتقد بودند ارتباط مستقیم و چهره به‌چهره با مردم را تحت هر شرایطی باید حفظ کرد. در مسجد، پای صحبت و درد دل مردم می‌نشستند و اگر احساس می‌کردند می‌توانند از مشکلی گره‌گشایی کنند، از هیچ […]

معجزۀ بیان

معجزۀ بیان

10 اردیبهشت 1402

شهید شاه‌آبادی روحیه مشورت کردن بالایی داشتند. دوست داشتند که با بچه‌ها صحبت کنند، طوری که ما را متوجه کنند مثل یک دوست هستند. یک سری مَنعیات داشتند که خیلی سخت‌تر از بقیه بود. مثلاً ایشان خیلی سخت‌شان بود که مصرف چیزی بالا باشد. اما زبانی نمی‌گفتند که این کار را نکنید. با دلیل و […]

استادتر از استاد

استادتر از استاد

10 اردیبهشت 1402

«نباید همین‌طور زندگی را ادامه بدهیم و فکر کنیم اگر کاری داریم، باید از دیگر کارها بی‌خبر باشیم.» این را می‌گفتند و واقعاً هم همین‌گونه زندگی می‌کردند. همیشه به بچه‌‌ها می‌‌گفتند: «درس بخوانید و تلاش کنید. زمان تفریح هم به کار منزل برسید. زمان تفریح‌تان ننشینید و کاری نکنید. بدوید، فعالیت کنید، خرید کنید و […]

مرد کار، مرد خانه

مرد کار، مرد خانه

9 اردیبهشت 1402

معمولاً وقتی مردها گرفتاری پیدا می‌کنند، مخصوصاً کارهای دولتی، دیگر وقت یا حوصله‌ای ندارند که به دیگران کمکی کنند یا توجهی به آن‌ها داشته باشند. می‌گویند روال عادی زندگی در حال گذشتن است. اما حاج‌آقای شاه‌آبادی برعکس همۀ این افراد، وقتی گرفتاری‌شان زیادتر می ‌شد هیچ کوتاهی در باقی کارها نمی‌کردند. وقتی به منزل می‌آمدند […]

حوصلۀ بحر

حوصلۀ بحر

9 اردیبهشت 1402

آن‌قدر باحوصله با بچه‌ها صحبت می‌کردند و آن‌قدر باعاطفه بودند که می‌دیدیم در هر کلامشان چند درس وجود دارد؛ هم درس اخلاق، هم درس ایمان و هم درس شجاعت و فراست. متحیر می‌شدیم که چطور بدون فکر قبلی این حرف ادا شد و حالا چگونه باید با ایشان زندگی کنم که روح ایشان را آزرده […]

از کوه‌آگاهی تا مسجد

از کوه‌آگاهی تا مسجد

9 اردیبهشت 1402

شهید شاه‌آبادی در زمان طاغوت، براي آگاهي مردم دست به هر تلاشي مي‌زدند. برای این کار، از مسجد نمی‌توانستند شروع کنند؛ چون می‌دانستند جوان‌ها مسجد نمی‌آیند. از جاهای دیگر شروع می‌کردند. مثلاً در مسیر راه کوه، به آن‌ها اعلامیه، رساله و نوار امام می‌دادند. حرف‌های امام و اهداف امام را برایشان می‌گفتند. رژیم را برایشان […]


Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home/h200650/domains/shahidshahabadi.ir/public_html/wp-content/themes/dana/inc/template/home/left-main/ads-panel.php on line 5