آرشیو

خدماتِ بدونِ مزد

خدماتِ بدونِ مزد

17 مهر 1402

روزی ما رفتیم در یک محله‌ای که ارامنه بودند. باور کنید ارامنۀ آن محله خیلی نسبت به ایشان ارادت نشان دادند. می‌گفتند: «مسلمان‌ها برای ما مزاحمت‌هایی داشتند. با صحبت‌هایی که شهید شاه‌آبادی با آقایان کرد، دیگر اصلاً هیچ‌کس برای ما هیچ مزاحمتی ایجاد نمی‌کند.» ایشان در رابطه با احقاق حقّ مردم بسیار تلاش می‌کردند. برایشان […]

شرط‌های زیر کرسی

شرط‌های زیر کرسی

9 خرداد 1402

بعد از پیروزی انقلاب به واسطۀ فعالیت‌هایی كه مرحوم شهید شاه‌آبادی داشتند، مسجد ما معروف به دهكده انقلاب شمیران شد. سابقه آشنایی من با مرحوم آقای شاه‌آبادی به سال‌های 51-1350 برمی‌گردد. آن‌زمان من حدوداً بیست‌سال سن داشتم. پیش از شهید شاه‌آبادی مرحوم حاج شیخ آقا محمدتقی رستم‌آبادی امام جماعت مسجدمان بود. ایشان یكی از نوادگان […]

خستگی را خسته کرد

خستگی را خسته کرد

8 خرداد 1402

ایشان مبارزات زیادی در محله ما به عنوان امام جماعت مسجد انجام می‌دادند. به خاطر جذب جوانان خیلی از حرف‌های نامربوط و تهمت‌های بی‌جا را شنیدند، ولی دست از ساختن جوان‌ها برنداشتند. ایشان حتی در رابطه با ساختن مسجد هم هیچ ابایی از این نداشت که بعد از نماز مغرب و عشاء عبا و عمامه […]

گر نگهدار من آن است که من می‌دانم

گر نگهدار من آن است که من می‌دانم

31 اردیبهشت 1402

يك شب حکومت نظامی بود، وثوق آمد گفت: «نمی‌گذارم نماز بخوانید.» شهيد شاه‌آبادي گفت: «آنکه اربابت است نمی‌تواند این کار را بکند، تو که یک نوکر پیش پا افتاده هستی چه مي‌گويي؟» یعنی کسی که برای شهادت آماده شد، از کسی جز خدا نمی‌ترسد. ایشان فقط در مقابل ضعفا و فقرا تنش می‌لرزید و فقط […]

کیمیای رفاقت

کیمیای رفاقت

30 اردیبهشت 1402

در فاصلۀ دوران طلبگی تا ورود به مسجد رستم‌آباد، اخوی هم در قم بودند و هم نبودند؛ چرا؟ برای اینکه دل‌­شان می‌­خواست در این مدت، بعد از وقایع سال 1341 و ماجرای پانزده خرداد و این‌­ها که پیش آمد، آن حرکت و وظیفه را در یک جایی انجام دهند. اینکه ماهشهر را انتخاب کردند و […]

کمیل آخر

کمیل آخر

30 اردیبهشت 1402

من چند بار به اتفاق ایشان به جبهه رفته بودم. ایشان از همه جا بازدید می‌کردند و آن عشق و شور را داشتند که حتماً به جبهه‌ها بیایند و با همه گرفتاری که داشتند، با برادرهایی که در جبهه بودند صحبت کنند و آن‌ها را ببوسند. آخرین بار ایشان با فرصت دو روزه‌ای که از […]

کارهای نادر

کارهای نادر

30 اردیبهشت 1402

بنای قسمت شمالی مسجد را ایشان گذاشتند. به دلیل ضرورتی که بود، نيمه‌كاره می‌ماند. چون سالیان سال است كه آنجا آشپزخانه است و زیرزمین ماند. پایه‌ها را گذاشتند، کارها را انجام دادند، ولی آنجا باید کنده و خاکبرداری می‌شد. این قضیه مربوط به قبل از انقلاب است. اوایل کار ایشان در مسجد و شروع کار […]

صبر تبلیغ

صبر تبلیغ

20 اردیبهشت 1402

در تبعید به بانه، همان یک ماه اول یادم هست سراغ مسجد محل را گرفتند. مسجد درش بسته بود. با زحمت بعد از دو روز سختی در مسجد را باز کردیم. دیدم که مسجد خاک خالی، کف آن پر از دست‌انداز است و قسمتی که می‌خواهیم نماز بخوانیم و احتیاط می‌کنیم، آنقدر صاف و مسطح […]

رنج‌های رستم‌آبادی

رنج‌های رستم‌آبادی

17 اردیبهشت 1402

مادر ما سخت می‌گرفت. هر بار که آقاجون از زندان بیرون می‌آمدند، تمام تلاشش را می‌کرد که دیگر آقاجون به آن مسجد نرود. یکی به این خاطر که پر از ساواکی بود؛ حرف می‌زدی، بلافاصله دست ساواکی بود. از طرف دیگر میان مریدها و مسجدی‌ها، خیلی آدم‌های علیه‌السلامی هم پیدا نمی‌شد. آقاجون می‌رفتند زندان، یک […]

چند كوه تا مسجد

چند كوه تا مسجد

13 اردیبهشت 1402

هنر شهید شاه‌آبادی در هر فرصتی، جذب جوانان بود. برای ما که در آن زمان شاید سن زیادی هم نداشتیم، عجیب بود. به بعضی از محله‌ها که وارد می‌شدیم، مسجد متروکه‌ای وجود داشت. نه تنها جوان‌ها از حضور در مسجد استقبال نمی‌کردند، بلکه اساساً مسجد فعال نبود. در یک دوره بسیار کوتاه یک‌ماهه یا بعضاً […]


Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home/h200650/domains/shahidshahabadi.ir/public_html/wp-content/themes/dana/inc/template/home/left-main/ads-panel.php on line 5