آرشیو

همه یتیم شدیم

همه یتیم شدیم

6 خرداد 1402

هر ازدواجی که قرار بود در بین بستگان ما صورت بگیرد، تا حاج‌آقا با داماد صحبت نمی‌‌کردند، خانواده عروس به این پسر، دختر نمی‌دادند. یا وقتی خانواده ما می‌خواست عروس بیاورد، تا ایشان با خانواده عروس صحبت نمی‌کردند، آن‌ها به خودشان اجازه نمی‌دادند که با این خانواده وصلت کنند. با دیدن می‌فهمیدند که این داماد […]

خفته بیدار

خفته بیدار

17 اردیبهشت 1402

به هر حال ما موفق شدیم بعد از اینکه ایشان از تبعید برگشتند، کلاس‌مان را شروع کنیم. خیلی خسته بودند. سر کلاس اول می‌گفتند شما بخوانید. خواندن درس به این نحو بود که اول باید متن را می‌خواندیم، بعد ایشان توضیح متن را می‌دادند. در حالی که می‌خواستیم متن را بخوانیم، وسط متن خواب‌شان می‌برد. […]

خانواده امن

خانواده امن

13 اردیبهشت 1402

خانواده من که متوجه شدند با این خانواده‌ای که آشنا شده‌اند، خانواده‌ای کاملاً متدین و خوب و ویژه هستند، دیگر به‌راحتی اجازه می‌دادند من حتی شب‌ها هم منزل زهرا خانم بمانم. البته ایشان هم گاهی شب‌ها منزل ما می‌ماندند. رفت‌وآمد به این نحو ادامه داشت. حتی قبل از اینکه ما با هم وصلتی کنیم، ایشان […]

خالی‌هایی که پر نمی‌شود

خالی‌هایی که پر نمی‌شود

13 اردیبهشت 1402

شهادت ایشان شبیه یک زلزله برای خانوادۀ ما بود، یک تکان عجیبی خوردیم و من نمی‌توانم با آثار دنیایی تعبیر کنم. یک قیامت عُظمایی برپا شد وقتی که ایشان شهید شدند. عجیب ما احساس کردیم درست است که آدم باید تکیه‌گاهش خدا باشد، اما ما تکیه‌گاهمان را از دست دادیم. خیلی به ایشان وابسته بودیم […]

چادری‌های مشکوک

چادری‌های مشکوک

13 اردیبهشت 1402

یک بار هم در مسیری که به منزل ایشان می‌آمدم، ساواک مرا گرفت. خیلی هم اعلامیه همراه من بود. خاله ایشان، که خدا رحمتشان کند، یک مبارز  بی‌نظیر سیاسی و خیلی زِبل بودند. من هم تقریباً با راضیه خانم ارتباط داشتم و در این زمینه یک چیزهایی یاد گرفته بودم؛ مثلاً اینکه چه‌جوری از دست […]


Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home/h200650/domains/shahidshahabadi.ir/public_html/wp-content/themes/dana/inc/template/home/left-main/ads-panel.php on line 5