آرشیو

فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت

فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت

30 اردیبهشت 1402

پس از انفجار خمپاره، در لحظه شهادت ايشان به سمت‌شان دویدم. دیدم روی زمین افتادند. عمامه ایشان مانند ظرفی که لبریز از خون باشد، قشنگ صاف کنار صورت‌شان بود. ایشان را موج انفجار گرفت. ترکشی نخوردند. موج زیر چشم‌شان را گرفته بود. هر شیئی  ظاهراً اگر از مرکز مغز رد بشود، مرگ بدون درد و […]

سرگشتگی مجنون

سرگشتگی مجنون

17 اردیبهشت 1402

در تنگنای غروب و با وجود صدای غرش توپ‌های دشمن که در اطراف ما به زمین می‌خورد، صحنه‌ای ایجاد شد که بد نیست در این خاطرات ضبط شود. وقتی ایشان را در عبا گذاشتند، یک طرف را آقای چمران و طرف دیگر را فرزندشان گرفتند و حرکت کردیم. تقریباً هوا تاریک بود و خیلی ناراحت […]

دور بزن!

دور بزن!

17 اردیبهشت 1402

داشتیم می‌آمدیم پایین. در بی‌سیم گفتند که روی پل رومی درگیری شده. ما در سیدخندان بودیم. ایشان گفتند که دور بزن. گفتم: «حاج آقا کجا این موقع شب؟!» گفت: «مگر نمی‌بینی در شبکه دارند می‌گویند که درگیری پیش آمده؟ برویم ببینیم چه خبره.» گفتم: «حاج آقا شما آخه، برای چی شما بروید؟!» گفت: «نه! دور […]

چو باد در پی‌اش افتم، چو گَرد بگریزد

چو باد در پی‌اش افتم، چو گَرد بگریزد

13 اردیبهشت 1402

يك شب كه به خانه ما آمده بودند، پاسداری كه با ایشان بود خوابش برد. پدر بچه‌ها به‌شوخی بیدارش کرد و گفت: «بلند شو که دارند حاج‌آقا را ترور می‌کنند.» یک شب دیگر هم كه آمد، باز خوابید. همسرم از حاج‌آقا پرسيد که شما پاسدار ايشان هستید یا ایشان پاسدار شماست؟ حاج‌آقا خندید و گفت: […]


Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home/h200650/domains/shahidshahabadi.ir/public_html/wp-content/themes/dana/inc/template/home/left-main/ads-panel.php on line 5