چالاك
					
						13 اردیبهشت 1402					
				
				
پدر بسیار شجاع و بیباک بودند. یک بار در جزیره مینو به جایی رسیدیم که فوقالعاده ترسناک بود و میشد عراقیها را با چشم غیرمسلح هم دید. پدر با لباس سفید روحانیت جوری از روی نهرها میپریدند که ما که جوانتر بودیم، نمیتوانستیم! ایشان با چالاکی عجیبی حرکت میکردند و سنگر به سنگر میرفتند، حال […]
 
								 
															 
			 
			 
							 
							 
							 
							 
							 
							 
							 
							 
							