سخنرانی سعید شاهآبادی در مراسم رونمایی
چهارم تیر ماه 1352 به خاطر ميآورم در جریان مبازره، سال 1350، شهادت رضا رضايي ضربۀ سنگينی براي شهيد شاهآبادي بود. به خاطر ارتباطي كه با آن شهيد داشتند و داستان فرار اشرف دهقان كه از گروههاي چپ و كمونيست بود و نقشي كه ايشان در فرار اشرف دهقان داشتند. این جریان براي من بارز […]
من کمتر دیدم روحانیانی که در راه مبارزه بودند و بچههایشان دچار انحراف نشده بودند، ولی در بیت ایشان چنین چیزی اتفاق نیفتاد و الحمدالله تمامی بچهها همان خط فکری ایشان را دنبال کردند و الحمدلله این راه را ادامه میدهند. به تربیت فرزندانشان خیلی اهتمام داشتند. با اینکه زندانهای متعدد و تبعیدهای متعدد میرفتند، […]
در تبعید به بانه، همان یک ماه اول یادم هست سراغ مسجد محل را گرفتند. مسجد درش بسته بود. با زحمت بعد از دو روز سختی در مسجد را باز کردیم. دیدم که مسجد خاک خالی، کف آن پر از دستانداز است و قسمتی که میخواهیم نماز بخوانیم و احتیاط میکنیم، آنقدر صاف و مسطح […]
يادم هست وقتی در فشم برای سفر تبلیغی بودیم، يكی از بستگان من (دایی من) بعد از تعطيلات، روز شنبه میخواست برگردد سر كارش. پدر از او خواست بماند تا فردا به اتفاق بروند نانی كه از دو روز قبل سفارش داده بود به روستای دورتر، كه شش كيلومتر فاصله داشت، با هم بياورند. دایی […]
سال ششم ابتدايی بودم. يک روز از مدرسه برگشتم ديدم كه بیخبر رختخوابهای خانه، مقداری كيف و كتاب، بند و بساط را پيچيدند و گفتند كه برويم. كجا؟ بندر ماهشهر فعلی. امتحانات ثلث اول را داده بوديم. دی ماه بود. ما در مدت يكی دو ساعت آماده و سوار قطار شديم. گرمای طاقتفرسای بندر ماهشهر […]