آرشیو

همه یتیم شدیم

همه یتیم شدیم

6 خرداد 1402

هر ازدواجی که قرار بود در بین بستگان ما صورت بگیرد، تا حاج‌آقا با داماد صحبت نمی‌‌کردند، خانواده عروس به این پسر، دختر نمی‌دادند. یا وقتی خانواده ما می‌خواست عروس بیاورد، تا ایشان با خانواده عروس صحبت نمی‌کردند، آن‌ها به خودشان اجازه نمی‌دادند که با این خانواده وصلت کنند. با دیدن می‌فهمیدند که این داماد […]

خوردن دست به اعلامیه

خوردن دست به اعلامیه

17 اردیبهشت 1402

ایشان در سال‌ها و ماه‌های پایانی، یک مبارزه علنی و رودررو داشتند، اعلامیه چاپ می‌کردند و توزیع می‌کردند؛ در یک جلسه‌ای که روحانیان حضور داشتند، می‌خندیدند و می‌گفتند: «ما این اعلامیه‌ها را پخش کرده‌ایم.» در آن زمان اعلامیه یک پدیده خیلی خطرناکی بود که اگر می‌گرفتند، برای آن شخص ماه‌ها و سال‌ها زندان می‌بریدند؛ می‌گفتند: […]

تکیه‌گاه مطمئن

تکیه‌گاه مطمئن

12 اردیبهشت 1402

یادم می‌‌آید قبل از انقلاب به همراه دوستان‌مان یک گروه سیاسی ایجاد کرده بودیم که در راه روحانیت و پیرو امام بود و شاید علت اصلی آشنایی بنده با شهید شاه‌آبادی همین بود. آن زمان که این گروه را ایجاد کرده بودیم، جوان بودم و سن من کمتر از 20 سال بود. احساس من این […]

آتشی که در همه می‌گرفت

آتشی که در همه می‌گرفت

10 اردیبهشت 1402

سال‌هايي كه ما وارد دانشگاه شديم و در عين حال قبل از آن در جريان فعاليت‌هاي سياسي بوديم،در همین پیوند از دبيرستان و در جريان فعاليت‌هاي سياسي، بنده با دوستان‌مان در جمع‌ هيئت‌هاي مذهبي و در محافل سياسي، با شهيد شاه‌آبادي آشنا شدم. شهيد شاه‌آبادي انسانی پرشور، باعزم و بااراده و انسانی مصمم و آتشين […]


Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home/h200650/domains/shahidshahabadi.ir/public_html/wp-content/themes/dana/inc/template/home/left-main/ads-panel.php on line 5