در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد
17 اردیبهشت 1402
میگفتند ما که پا در این مبارزه گذاشتیم، میدانیم آخرش چیست. و آخرش هم اجرشان را گرفتند. رسیدند به راهی که میخواستند بروند. من خیلی دوست داشتم که خدمت بکنم و با ایشان خیلی راحت بودم. یک شب آمدند پیش ما و گفتم که حاجآقا شام خوردهاید؟ گفتند: «نه.» من رفتم برایشان شام آوردم. یکدفعه […]