آرشیو

در چارده مساجد!

در چارده مساجد!

17 اردیبهشت 1402

وقتی كه ایشان وارد بانه شدند، در مدت اقامت كوتاهشان، رژیم متوجه شد تبعید هم حربه مناسبی برای ساكت كردن آقای شاه‌آبادی نیست. جوشش فراوانی با برادران اهل سنت داشتند، طوری كه اصلاً برادران سنی ما هیچ احساس تفاوت نمی‌كردند. به‌ندرت اتفاق می‌افتاد نمازشان را در منزل بخوانند. چون برادران اهل سنت چند دقیقه قبل […]

خفته بیدار

خفته بیدار

17 اردیبهشت 1402

به هر حال ما موفق شدیم بعد از اینکه ایشان از تبعید برگشتند، کلاس‌مان را شروع کنیم. خیلی خسته بودند. سر کلاس اول می‌گفتند شما بخوانید. خواندن درس به این نحو بود که اول باید متن را می‌خواندیم، بعد ایشان توضیح متن را می‌دادند. در حالی که می‌خواستیم متن را بخوانیم، وسط متن خواب‌شان می‌برد. […]

بانه کجاست؟

بانه کجاست؟

12 اردیبهشت 1402

4دی ماه 55 ایشان تبعید شدند. یک روز از مدرسه به خانه آمدم، دیدم مأمور با یک ژستی که از این نیزه‌ها هم روی سرش بود، داخل اتاق ایستاده است. پدر ما هم یک ملحفه و پرده بزرگی را پهن کرده و داخلش رختخواب و کتاب گذاشته‌اند و مادر نگران بودند. پرسیدم: «چه اتفاقی افتاده […]

همدم تبعید پدر

همدم تبعید پدر

11 اردیبهشت 1402

زمانی كه ایشان را به بانه تبعید كردند، بعد از رفتن ایشان به بانه، تصور می‌كنم حدود یك ماه بعد من با خانواده خدمت ایشان رسیدیم. قرار شد كه من منزل پدرم در بانه بمانم و بقیه برگردند. یعنی مدتی من با ایشان در بانه تنها بودیم، حدود بیش از یك ماه. در مدت برخوردهای […]

نماد وحدت

نماد وحدت

11 اردیبهشت 1402

وقتی در تبعید به سر می‌بردند، با وجود تمام مشكلاتی كه ساواك برایشان ایجاد كرد، با این‌همه، در مساجد سنی‌ها شرکت می‌کردند، با آن‌ها نماز می‌خواند، با آن‌ها مراوده دوستانه داشتند و حتی کلاس‌هایشان و برنامه‌هایشان را در آنجا داشتند. لذا آن‌ها با افکار ایشان به عنوان یک مبارز آشنا می‌شوند و خودشان هم همرنگ […]

میوه بهشتی

میوه بهشتی

11 اردیبهشت 1402

در خانه ما یک حیاط وسیع و بزرگی بود که همه به آنجا می‌­رفتیم، حیاط خاکی بود و بچه‌­ها بازی می­‌کردند. خب، از آن دوران سال­‌های زیادی گذشته و حرکت­‌های آن موقع­‌شان که مدرسه می‌­رفتند و من هم مریض بودم، به صورت شبحی در نظرم است. بیشتر خاطرات زمانی که ازدواج کردند و این‌­ها، یادم […]

نام فرزندان

نام فرزندان

9 اردیبهشت 1402

حاج‌آقا دوست داشتند اسامی ائمه را روی بچه‌ها بگذاریم. اما من دوست داشتم اسم‌هايی که از بچگی در ذهنم بود را روی بچه‌ها بگذارم. ایشان هم با من مخالفت نمی‌کردند. مثلاً سعید را ایشان محمدعلی گذاشته بودند، چون اسم پدرشان محمدعلی بود. تا چند وقت هم محمدعلی بود. اما دیدم همۀ پسرها و برادرها اسم […]

سهميه زندان و تبعيد شهيد شاه‌آبادی

سهميه زندان و تبعيد شهيد شاه‌آبادی

7 اردیبهشت 1402

سهميه زندان و تبعيد شهيد شاه‌آبادی: 6 بار، سالی يك بار سرِ كار گذاشتن دائمی ساواك شهيد شاه‌آبادی پيش از انقلاب، در فاصله سال‌های 52 تا 57، پنج بار به زندان رفت. يعني به قرار سالی یک بار! البته تعداد دستگيری‌های او بيش از اين است، ولی گاهی دستگيری منجر به حكم و زندان و […]

3 روايت از ساده‌زيستی شهيد شاه‌آبادی

3 روايت از ساده‌زيستی شهيد شاه‌آبادی

6 اردیبهشت 1402

(1) یکی از فرزندان شهيد شاه‌آبادی درباره یکی از ديدارهايش با او وقتی كه در  تبعيد بود و در بانه زندگی می‌كرد، می‌گويد: «وقتی در شهر بانه، منزل پدر را پيدا كرديم، ديديم كه ايشان مشغول خوردن نان و پنير هستند. زمانی كه از وضع غذای ايشان تفحص كرديم، متوجه شديم كه ايشان در شبانه‌روز، […]


Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home/h200650/domains/shahidshahabadi.ir/public_html/wp-content/themes/dana/inc/template/home/left-main/ads-panel.php on line 5