آرشیو

کوچک‌تر و شلوغ‌تر

کوچک‌تر و شلوغ‌تر

30 اردیبهشت 1402

حاج‌آقا مهدی در میان ما یک موقعیتی داشت که از همان کودکی، اهل جار و جنجال­هاي كودكانه و در يك كلام، شلوغ و اهل شیطنت بود. درواقع یک فاصله­ای بین ­ما بود که می­خواست آن فاصله را از بین ببرد و به‌نوعي خودش را بزرگ‌تر از سنش نشان دهد، می­خواست از کسی کم نياورد! آن […]

دو قدم بیش نیست این‌همه راه

دو قدم بیش نیست این‌همه راه

17 اردیبهشت 1402

آخرین سخنرانی ایشان درباره مقام و موقعیت شهید بود. روی این اصل، احساس می‌کنم این آرزو برای ایشان بود و خداوند این توفیق و این عنایت را از ایشان دریغ نکرد. نمی‌شود گفت که همه سلوک در میدان جنگ است و همه راه خدا در عبادت است و نشستن در کنج مسجد است یا همۀ […]

خواب بر عاشقان حرام بوَد

خواب بر عاشقان حرام بوَد

17 اردیبهشت 1402

گاه‌گاهی که ایشان فرصت می‌­کردند، از کمیته نیاوران می­آمدند و به ما سر می‌­زدند. اخوی فردي بسيار قاطع بودند. در این مدت هم سمت‌­های مختلف داشتند؛ از جمله، نماینده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي شدند، در شورای عالی کمیته انقلاب اسلامي با آقای مهدوي کنی همكاري مي­‌كردند و جزء هسته اولیه جامعه روحانیت مبارز […]

برادر باوفا

برادر باوفا

12 اردیبهشت 1402

با آنکه از اخوی­‌های دیگر کوچک‌تر بودند، جای خالی پدر را برای ما خواهرها پر می­‌کردند. هرگاه مریض می‌­شدم، حاج‌آقا مهدی با همه تلاش‌­ها و گرفتاری‌­هایی که داشتند، به دیدنم می‌­آمدند و برایم خوراکی می­‌آوردند و می‌­گفتند خواهر بخور. ایشان خیلی بامحبت و اهل صله رحم و باوفا بودند. زبانم از شمردن همه محبت‌­هایی که […]

از ماهشهر به مسجد رستم‌آباد

از ماهشهر به مسجد رستم‌آباد

10 اردیبهشت 1402

حاج‌آقا مهدی، بعد از سال 1341ش، که دیگر آن زمان به تهران آمده بودند، مدتی برای تبلیغ روحانیت به ماهشهر رفتند. بعد از بازگشت اخوی از ماهشهر، مرحوم حاج محمدتقی رستم‌‌آبادی، نوة مرحوم آخوند رستم‌‌آبادی، از دنیا رفته بود. مسجد رستم‌آباد در محلۀ اختیاریه، خالی از یک نفر معمم و پیش­‌نماز بود. به حاج‌آقا مهدی […]


Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home/h200650/domains/shahidshahabadi.ir/public_html/wp-content/themes/dana/inc/template/home/left-main/ads-panel.php on line 5