آرشیو

سنتی‌ها با من

سنتی‌ها با من

17 خرداد 1402

یکی از مواردی که ایشان تأکید داشت این بود که «به کسانی که سنتی فکر می‌کنند، بی‌احترامی و توهین نکنید. شما کارتان را انجام بدهید. اگر مسئله‌ای بود، به من واگذار کنید. من خودم جواب آقایان را می‌دهم.» اجازه نمی‌داد کسی به بزرگانی که به‌هرحال نسبت به تغییر و تحولات امام جماعت در مسجد اعتراضی […]

راه شناسایی بن‌بست

راه شناسایی بن‌بست

17 خرداد 1402

اوایل سال‌های آشنایی یک روز از همان محله رستم‌آباد شمیران به اتفاق ایشان پیاده آمدیم تا همین بلوار مهام در خیابان پیروزی. بعداً من متوجه شدم این پیاده آمدن ایشان برای چه بود؛ چون جزء گروه‌های مبارز بودند، علامت‌هایی را که در بعضی مسیرها بود بررسی می‌کردند و خبرِ سلامتی هم‌گروهای خودشان به دست می‌آوردند. […]

دیگر زن عروسک نیست

دیگر زن عروسک نیست

17 خرداد 1402

اهتمام زیادی به مسائل زنان داشت. می‌خواست آن‌ها را هم به حقوق خودشان برساند. در صحبت‌هایش می‌گفت آن  زمان که زن به عنوان عروسک و به عنوان ملعبه بازیچه دست حکومت بود، گذشت. زن در حکومت اسلامی باید مسئولیت‌پذیر باشد و برای انقلاب کار بکند و دِینِ خودش را به انقلاب اسلامی ادا بکند. برای […]

پشتیبان مبارزان

پشتیبان مبارزان

17 خرداد 1402

شهید شاه‌آبادی یک مبارزِ صرف نبود. به همۀ جوانب مبارزه و زندگی یک مبارز توجه می‌کرد. از مواردی که من در خاطرم هست، قبل از انقلاب به واسطه دستگیری خیلی از مبارزان، خانواده‌های این‌ها در تنگناهای معیشیتی قرار می‌گرفتند. در جلساتی که ما هم در آن شرکت می‌کردیم، سعی می‌کردند برای خانواده‌های آن‌ها کمک‌هایی جمع‌آوری […]

ازدواج چی شد؟

ازدواج چی شد؟

17 خرداد 1402

یک روز شهید شاه‌آبادی به من گفت آقا کامران ازدواج چی شد؟ گفتم وقت نمی‌شود که. گفت نه دیگر، اینجا صحبت وقت نیست. یکی دو بار به من تذکر داد، دید من اهمیتی نمی‌دهم. به یکی از خواهران مسجدی، که اتفاقاً در همسایگی ما هم بود، گفت شما مأمورید به اتفاق مادر ایشان برای ایشان […]

مبارز نستوه

مبارز نستوه

10 خرداد 1402

در رابطه با مبارزه من بعداً متوجه شدم ایشان عضو یکی از گروه‌های مبارز بود و فوق‌العاده در این راه مخلصانه قدم برمی‌داشت. با توجه به شناختی هم که بعدها پیدا کردم، هیچ‌گونه انحراف افراطی در گروه نداشتند. واقعاً ایشان مطیع و منقاد حضرت امام بودند. تخلف از فرمان حضرت امام برایشان گناه بزرگی بود. […]

شرط‌های زیر کرسی

شرط‌های زیر کرسی

9 خرداد 1402

بعد از پیروزی انقلاب به واسطۀ فعالیت‌هایی كه مرحوم شهید شاه‌آبادی داشتند، مسجد ما معروف به دهكده انقلاب شمیران شد. سابقه آشنایی من با مرحوم آقای شاه‌آبادی به سال‌های 51-1350 برمی‌گردد. آن‌زمان من حدوداً بیست‌سال سن داشتم. پیش از شهید شاه‌آبادی مرحوم حاج شیخ آقا محمدتقی رستم‌آبادی امام جماعت مسجدمان بود. ایشان یكی از نوادگان […]

ریش‌سفیدها بیایند

ریش‌سفیدها بیایند

9 خرداد 1402

در رابطه با برطرف نمودن حوائج مردم اهتمام عجیبی داشتند. همیشه سعی می‌کردند «اصلاح ذات‌ِ بین» را داشته باشند. یادم هست با توجه به وظیفۀ کمیته انقلاب اسلامی که بیشتر مسئله نظم و امنیت بود، ایشان واحدی را در کمیته راه‌اندازی کرده بودند که از بزرگ‌ترهای محل استفاده شده بود. خیلی اعتقاد داشتند که مشکلات […]

در خواب هم در خدمتم

در خواب هم در خدمتم

8 خرداد 1402

ايشان به ساختن نسل جوان بسيار بسيار اهتمام داشتند. هميشه سعي داشتند جوان‌ترها را به مسجد جذب كنند. علاقۀ وافر ايشان به مطالعه براي من خيلي جالب بود. زماني كه ايشان به کمیته تشريف مي‌آوردند و من در خدمت ايشان بودم، حتي موقعي كه ايشان مي‌خواست بخوابد، مي‌گفتند اين كتاب را شما برای من بخوان. […]

خستگی را خسته کرد

خستگی را خسته کرد

8 خرداد 1402

ایشان مبارزات زیادی در محله ما به عنوان امام جماعت مسجد انجام می‌دادند. به خاطر جذب جوانان خیلی از حرف‌های نامربوط و تهمت‌های بی‌جا را شنیدند، ولی دست از ساختن جوان‌ها برنداشتند. ایشان حتی در رابطه با ساختن مسجد هم هیچ ابایی از این نداشت که بعد از نماز مغرب و عشاء عبا و عمامه […]


Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home/h200650/domains/shahidshahabadi.ir/public_html/wp-content/themes/dana/inc/template/home/left-main/ads-panel.php on line 5