سر من فدای شما
حقیقتاً خودشان روی احساسی که از بچهها میگرفتند و روحیهای که خودشان میگرفتند تأکید داشتند. جملاتی که شب عملیات، جوانها به پیرها میگویند: «شما چشم وچراغ ما هستید. شما نباید بروید. باید باشید، ما برویم.» آن وقت پیرها به جوانها میگویند: «نه، شما اول زندگیتان است. ما عمرمان را کردهایم و بیشتر عمرمان در فضای […]
ایشان برای واپسین بار در جمع رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا سخنرانی کردند. پس از جلسۀ سخنرانی و اقامۀ نماز ، رزمندگان برای عرض ارادت به ایشان روی آوردند. برای جلوگیری از فشار و ازدحام، اطرافیان از برادران خواستند که از این کار صرف نظر نمایند. ولی آنان، به واسطۀ عشق و علاقۀ بیپایانشان نسبت به […]
ایشان به سنگرها میرفتند و با رزمندگان صحبت میکردند. گاهی حتی این دیدارها آنقدر طولانی میشد که برنامۀ سخنرانی به هم میخورد. خیلی خودمانی و دوستانه صحبت میکردند و هیچ فاصلهای بین ایشان و رزمندگان نبود. بسیار به جوانها علاقه داشتند و به تمام سؤالات آنها بادقت جواب میدادند. معمولاً هم در جبههها به جاهایی […]
آخرين سفر: زمان: غروب خونین پنج شنبه/ششم اردیبهشت ماه/سال ۱۳۶۳ هـ.ش. مکان: جبهههای عاشقطلب جنوب، نيزارهای آغشته به خونِ عشاق سيدالشهداء حسين بن علی (سلاماللهعلیه) جزيرهای فراگردش آتش و خون: «مجنون» همزمان با سالروز شهادت امام موسی کاظم (سلاماللهعلیه)، مردی از تبار عشاق اهل بيت، ائمۀ معصومين و اسلام، مردی خستگیناپذير، روحانی مبارز و جان […]