مطالب

سفارش سه‌شنبه

سفارش سه‌شنبه

17 اردیبهشت 1402

شب تأسیس صندوق قرض‌الحسنه، منزل حاج‌آقا نیساری بودیم. شب آخر هم که ایشان می‌خواستند به جبهه مشرف شوند و شهید شوند، جلسه در منزل حاج‌آقا حیدری بود. آن جلسه طولانی شد و ما می‌خواستیم جلسه را تمام کنیم که حاج‌آقا گفتند: «بنشینید! بنشینید! من کار دارم!» و ظاهراً در انتخاب مجلس شورای اسلامی خودشان وکیل […]

سعادتی که نصیب شهید شد

سعادتی که نصیب شهید شد

17 اردیبهشت 1402

شهید شاه‌آبادی در مرتبه اعلایی از ایمان و علم و جهاد قرار داشتند و در رابطه با جهاد هم عجیب بودند؛ چه در تهران با تشکیل کمیته و سرپرستی بسیجیان، چه وقتی جنگ شروع شد. اصلاً نمی‌شد که یکی دو روز وقت داشته باشند و سر از جبهه درنیاورند. حتی وقتی سوریه رفته بودیم، ایشان […]

سرگشتگی مجنون

سرگشتگی مجنون

17 اردیبهشت 1402

در تنگنای غروب و با وجود صدای غرش توپ‌های دشمن که در اطراف ما به زمین می‌خورد، صحنه‌ای ایجاد شد که بد نیست در این خاطرات ضبط شود. وقتی ایشان را در عبا گذاشتند، یک طرف را آقای چمران و طرف دیگر را فرزندشان گرفتند و حرکت کردیم. تقریباً هوا تاریک بود و خیلی ناراحت […]

خلاصه سخنان آیت‌الله مشکینی در دیدار با خانواده شهید شاه‌آبادی

خلاصه سخنان آیت‌الله مشکینی در دیدار با خانواده شهید شاه‌آبادی

17 اردیبهشت 1402

بسم الله الرحمن الرحیم. از شما منسوبین برادر عزیز، شهید شاه‌آبادی، که خداوند ان‌شاءالله روحش را متعالی بفرماید، تقدیر و تشکر می­کنم که اظهار محبت کردید و به اینجا تشریف آوردید. ایشان سابقاً در قم تشریف داشتند. خیلی نسبت به ما اظهار لطف داشتند. من نزد ایشان می­رفتم و ایشان هم نزد من می‌­آمدند و […]

روز و شب را می‌شمارم روز و شب

روز و شب را می‌شمارم روز و شب

17 اردیبهشت 1402

در سفرها، ‌اردوها، در مسجد و مراکز فرهنگی سعی می‌کردند هر چه توان دارند مخاطبشان را به قرآن نزدیک‌تر بکنند؛ یعنی این نزدیک کردن به قرآن و انس با قرآن از جهت آموزش، ‌تفسیر، ‌تفسیر مفاهیم قرآن، قرائت، ‌تمام موارد و مصادیقش را خودشان عملاً اجرا می‌کردند. همان فضای انس با قرآن باعث می‌شد علاقه […]

رفیق چریکم

رفیق چریکم

17 اردیبهشت 1402

قبل از انقلاب با حاج‌آقا مهدی شاه‌آبادی مأنوس بودیم. حدود سال 53 بود. مادر ایشان مبتلا به شکستگی مفصل ران شدند. مادر حاج‌آقا خانمی محترم، مسن و خوش‌صحبت بودند. ایشان زمین خورده بودند، سر استخوان‌شان شکسته بود. حاج‌آقا آمد و گفت: «چه کار کنیم؟» گفتم: «باید عمل کنیم.» سن ایشان صد یا بالای صد بود. […]

راننده امام جماعت

راننده امام جماعت

17 اردیبهشت 1402

در حدود سال‌های 52، 53 همزمان با فعالیت‌های حکومتی، در رابطه با دستیابی به مساجد و سازمان‌دهی کردن فعالیت‌های مذهبی، امام مسجد رستم‌آباد ،حاج شهید محمدتقی رستم‌آبادی مرحوم شد. در همین زمان، فعالیت‌های افراد وابسته به حکومت، مخصوصاً آن‌ها که در منطقه پرچم حزب رستاخیز را عَلَم کرده بودند و مردم را به این حزب […]

دور بزن!

دور بزن!

17 اردیبهشت 1402

داشتیم می‌آمدیم پایین. در بی‌سیم گفتند که روی پل رومی درگیری شده. ما در سیدخندان بودیم. ایشان گفتند که دور بزن. گفتم: «حاج آقا کجا این موقع شب؟!» گفت: «مگر نمی‌بینی در شبکه دارند می‌گویند که درگیری پیش آمده؟ برویم ببینیم چه خبره.» گفتم: «حاج آقا شما آخه، برای چی شما بروید؟!» گفت: «نه! دور […]