مطالب

شنا در تار

شنا در تار

17 خرداد 1402

برای شهید شاه‌آبادی ورزش اهمیت بسیار زیادی داشت. ایشان شناگر خیلی ماهری بود. بسیار عالی شنا می‌کرد. ایشان عرض دریاچه تار دماوند را شنا می‌کرد و من که آن موقع شنا بلد نبودم، کنار ساحل می‌دویدم. دریاچه فوق‌العاده آب سردی داشت. به آخر که رسید ایشان خیلی یخ کرده بود. مقدار زیادی ماسه روی ایشان […]

شاه‌آبادی برای شاه دعا نمی‌کند

شاه‌آبادی برای شاه دعا نمی‌کند

17 خرداد 1402

رفتیم دماوند آقای شاه‌آبادی و در محلی پیاده شدیم و دیدیم مرحوم آقای شاه‌آبادی آنجا تشریف دارند. از جریان پرس‌وجو کردیم. گفتند در یکی از سخنرانی‌ها چون نپذیرفته برای شاه دعا کند مورد عتاب و خطاب فرمانده پاسگاه ژاندارمری آنجا قرار گرفته. به همین خاطر ایشان را نگه داشته‌اند و نمی‌گذارند از اینجا خارج بشود. […]

سنتی‌ها با من

سنتی‌ها با من

17 خرداد 1402

یکی از مواردی که ایشان تأکید داشت این بود که «به کسانی که سنتی فکر می‌کنند، بی‌احترامی و توهین نکنید. شما کارتان را انجام بدهید. اگر مسئله‌ای بود، به من واگذار کنید. من خودم جواب آقایان را می‌دهم.» اجازه نمی‌داد کسی به بزرگانی که به‌هرحال نسبت به تغییر و تحولات امام جماعت در مسجد اعتراضی […]

راه شناسایی بن‌بست

راه شناسایی بن‌بست

17 خرداد 1402

اوایل سال‌های آشنایی یک روز از همان محله رستم‌آباد شمیران به اتفاق ایشان پیاده آمدیم تا همین بلوار مهام در خیابان پیروزی. بعداً من متوجه شدم این پیاده آمدن ایشان برای چه بود؛ چون جزء گروه‌های مبارز بودند، علامت‌هایی را که در بعضی مسیرها بود بررسی می‌کردند و خبرِ سلامتی هم‌گروهای خودشان به دست می‌آوردند. […]

دیگر زن عروسک نیست

دیگر زن عروسک نیست

17 خرداد 1402

اهتمام زیادی به مسائل زنان داشت. می‌خواست آن‌ها را هم به حقوق خودشان برساند. در صحبت‌هایش می‌گفت آن  زمان که زن به عنوان عروسک و به عنوان ملعبه بازیچه دست حکومت بود، گذشت. زن در حکومت اسلامی باید مسئولیت‌پذیر باشد و برای انقلاب کار بکند و دِینِ خودش را به انقلاب اسلامی ادا بکند. برای […]

پشتیبان مبارزان

پشتیبان مبارزان

17 خرداد 1402

شهید شاه‌آبادی یک مبارزِ صرف نبود. به همۀ جوانب مبارزه و زندگی یک مبارز توجه می‌کرد. از مواردی که من در خاطرم هست، قبل از انقلاب به واسطه دستگیری خیلی از مبارزان، خانواده‌های این‌ها در تنگناهای معیشیتی قرار می‌گرفتند. در جلساتی که ما هم در آن شرکت می‌کردیم، سعی می‌کردند برای خانواده‌های آن‌ها کمک‌هایی جمع‌آوری […]

ازدواج چی شد؟

ازدواج چی شد؟

17 خرداد 1402

یک روز شهید شاه‌آبادی به من گفت آقا کامران ازدواج چی شد؟ گفتم وقت نمی‌شود که. گفت نه دیگر، اینجا صحبت وقت نیست. یکی دو بار به من تذکر داد، دید من اهمیتی نمی‌دهم. به یکی از خواهران مسجدی، که اتفاقاً در همسایگی ما هم بود، گفت شما مأمورید به اتفاق مادر ایشان برای ایشان […]

همیشه به عبادت

همیشه به عبادت

10 خرداد 1402

برداشت شخصی من اين است که ايشان بودند که با بيان‌شان و با آن ارتباط روحی که با دانشجویان و طلّاب برقرار می‌کرد، او را سوق می‌داد به آن نور معنوی، نه تنها امور مفهومی. اين سنخ افراد از طريق ارتباط و اتصال به بزرگان و امامان معصوم که در عبادت باقی هستند و در […]

مبارزۀ یواشکی نداریم

مبارزۀ یواشکی نداریم

10 خرداد 1402

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ما می‌دانستیم آقا یکی از مبارزان است و ارتباط قوی با حضرت امام و یاران ایشان دارد. همیشه آخرین نوارها و آخرین اعلامیه ها را از دست ایشان می‌گرفتیم. خاطرم هست یکی از رفقا، یکی از شب‌ها در همان رستم‌آباد پائین آمدند و به ایشان مراجعه کردند و خیلی آهسته […]

مبارز نستوه

مبارز نستوه

10 خرداد 1402

در رابطه با مبارزه من بعداً متوجه شدم ایشان عضو یکی از گروه‌های مبارز بود و فوق‌العاده در این راه مخلصانه قدم برمی‌داشت. با توجه به شناختی هم که بعدها پیدا کردم، هیچ‌گونه انحراف افراطی در گروه نداشتند. واقعاً ایشان مطیع و منقاد حضرت امام بودند. تخلف از فرمان حضرت امام برایشان گناه بزرگی بود. […]