مطالب

خدمت بدون محدودیت

خدمت بدون محدودیت

17 مهر 1402

نظریۀ مرحوم آقای شاه‌آبادی در رابطه با خدمت‌گزاری به مردم خیلی جالب بود. ما به ایشان عرض می‌کردیم شما می‌خواهید کار کسی را راه بیندازید که قبل از انقلاب لغزش‌هایی داشته است! ایشان به این مسائل توجهی نمی‌کرد. می‌گفت: «من باید کار کسی را که لنگ است انجام بدهم، از نظر شما طاغوتی‌ست، ولی از […]

خدماتِ بدونِ مزد

خدماتِ بدونِ مزد

17 مهر 1402

روزی ما رفتیم در یک محله‌ای که ارامنه بودند. باور کنید ارامنۀ آن محله خیلی نسبت به ایشان ارادت نشان دادند. می‌گفتند: «مسلمان‌ها برای ما مزاحمت‌هایی داشتند. با صحبت‌هایی که شهید شاه‌آبادی با آقایان کرد، دیگر اصلاً هیچ‌کس برای ما هیچ مزاحمتی ایجاد نمی‌کند.» ایشان در رابطه با احقاق حقّ مردم بسیار تلاش می‌کردند. برایشان […]

خانۀ مهربانی‌ها

خانۀ مهربانی‌ها

17 مهر 1402

مرحوم شهید شاه‌آبادی خیلی رفتار عاطفی و دوستانه‌ای با خانواده داشتند. بچه‌های ایشان عاشقانه پدر را دوست داشتند. پدر هم علاقۀ عجیبی به فرزندان داشتند. ایشان بسیار سعی داشت بتواند درباره مسائل علمی درس و مشق بچه‌ها، با وجود گرفتاری‌های قبل از انقلاب و مسئولیت‌های بعد از انقلاب، راهنمایی بکند. همسر ایشان در دستگیری‌ها و […]

جواب مثبت خدا به یار امام

جواب مثبت خدا به یار امام

17 مهر 1402

تا آنجایی که من اطلاع دارم ایشان یکی از روحانیون معتمد حضرت امام بودند. امام به ایشان علاقه خاصی داشتند، چون ایشان فرزند استاد حضرت امام بودند. مرحوم آیت‌الله میرزا محمدعلی شاه‌آبادی، پدر مرحوم شهید شاه‌آبادی، استاد حضرت امام بودند. ظاهراً این‌طوری که من شنیدم 7 سال حضرت امام از ایشان تلمذ کردند. در شهادت‌شان […]

بگذارید مرا ببوسند

بگذارید مرا ببوسند

17 مهر 1402

در سفرهایی که ما می‌رفتیم، مخصوصاً در محل‌هایی که تجمع زیاد بود، بعد از سخنرانی معمولاً جوانان دور ایشان حلقه می‌زدند، می‌خواستند ایشان را ببوسند. عبا و عمامه‌شان از سرشان می‌افتاد، می‌کشیدند، ما جلوگیری می‌کردیم. ایشان به ما تشر می‌زدند، می‌گفتند: «این‌ها رزمنده‌اند، این‌ها در جبهه جان‌شان را از دست داده‌اند، شما به خاطر یک […]

افزایش امنیت

افزایش امنیت

17 مهر 1402

نزدیکی‌های پیروزی انقلاب، توسط روحانیون مبارز می‌خواست کمیته استقبال از حضرت امام شکل بگیرد. بسیاری از روحانیون از همان برادران معتمدی استفاده کردند که در جلسات دینی و  تبلیغی شرکت داشتند و امتحان خودشان را پس داده بودند. این بچه‌ها، بچه‌هایی بودند که در تظاهرات‌های مختلف به عنوان انتظامات حضور داشتند و هسته اولیه کمیته […]

هنر ارتباط

هنر ارتباط

17 خرداد 1402

در شهرستان محل تولد حضرت امام،‌ خمین، روحانی بزرگواری بود که ظاهراً سن ایشان هم از سن امام بزرگ‌تر بود. مسائلی آنجا اتفاق افتاده بود که هیچ‌کس نتوانسته بود حل بکند. به اتفاق شهید شاه‌آبادی رفتیم به شهرستان خمین و در سر راه قبل از این‌که به شهرستان‌های خمین برسیم، در اراک، در پادگان های […]

همه‌جا می‌شود از یار سخن گفت

همه‌جا می‌شود از یار سخن گفت

17 خرداد 1402

در رابطه با سفرهای تبلیغاتی که ایشان داشتند نکتۀ جالبی هست که شما باید بدانید؛ این‌که ایشان در زمان حکومت پهلوی به شهرستان بانه تبعید شدند و در مدارک ادارۀ امنیتِ زمانِ شاه، ساواک، عنوان شده ایشان به دلیل اخلال در امنیت اجتماعی به منطقه بانه، یک منطقه سنی‌نشین، تبعید شدند؛ اما ایشان با وجود […]

لباس پیغمبر را درنمی‌آورم

لباس پیغمبر را درنمی‌آورم

17 خرداد 1402

بعد از پیروزی انقلاب ترورها اوج گرفته بود. بعد از دستگیری چند نفر از اعضای تیم‌های ترور مشخص شد ایشان هم در فهرست ترور است. ما چون با ایشان بودیم و همراه ایشان می‌رفتیم، به خاطر مسائل حفاظتی گفتیم حاج آقا شما در خودرو عمامه خودتان را بردارید که مورد شناسائی قرار نگیرید. ایشان می‌گفتند […]

فرستادۀ امام

فرستادۀ امام

17 خرداد 1402

مرحوم آقای شاه‌آبادی یکی از روحانیون معتمد حضرت امام بودند. ضمن اینکه ایشان دور اول مجلس شورای اسلامی نماینده تهران شدند، دور دوم به نمایندگی مجلس انتخاب شدند که در جزیره مجنون شهید شدند. از جمله مأموریت‌هایی که از جانب امام به ایشان داده شده بود مسئولیت رسیدگی به امورات بنیاد مستضعفان بود. یکی از […]