مطالب

هنر ارتباط

هنر ارتباط

11 اردیبهشت 1402

سالي كه خاله‌ام تازه وارد دانشگاه شده بودند، مرتباً‌ آموزش‌هاي موثري در حضور ايشان در دانشگاه داشتند تا با دوستانشان ارتباط ارزشمندي داشته باشند. در همانجا ارتباطات عميق‌تري پيدا شد. من با اينكه دانش‌آموز بودم، اما در خيلي از برنامه‌هاي دانشجويي كه مي‌گذاشتند شركت مي‌كردم. در كوه‌پيمايي‌ها و مراسم‌ها نمايندۀ كوچكي از طرف پدرم بودم. […]

همدم تبعید پدر

همدم تبعید پدر

11 اردیبهشت 1402

زمانی كه ایشان را به بانه تبعید كردند، بعد از رفتن ایشان به بانه، تصور می‌كنم حدود یك ماه بعد من با خانواده خدمت ایشان رسیدیم. قرار شد كه من منزل پدرم در بانه بمانم و بقیه برگردند. یعنی مدتی من با ایشان در بانه تنها بودیم، حدود بیش از یك ماه. در مدت برخوردهای […]

هشتمین برادر

هشتمین برادر

11 اردیبهشت 1402

ما ده برادر بودیم. پدرم اسامی فرزندانش را به اسامی مبارك ائمه اطهار (علیهم‌السلام) و چند نفرمان را هم با اضافه كردن اسم مقدس «الله» نام­گذاری کردند: محمد، حسن، مهدی، حسین، جواد، نورالله، نصرالله، روح‌الله، عبدالله و یکی نيز هم­نام با حضرت باب الحوائج (علیه‌السلام)، عباس. ایشان در انتخاب نام، از خاندان رسالت و وجود […]

هر چه شما نفرمایید!

هر چه شما نفرمایید!

11 اردیبهشت 1402

زمانی که ایشان را گرفته بودند، با مأموران ساواک خوب مبارزه می‌کرد. به برادرم گفته بودند: «آقا عمامه‌تان را بردارید.» پاسخ داده بود: «عمامه را بر نمی‌دارم.» هر چه اصرار می‌کنند که عمامه را بردارید، می‌گوید: «نه، خودتان بیایید و بردارید.» افرادی که در آنجا بودند، جرأت این کار را پیدا نمی‌کنند. زمانِ سرلشکر علوی‌مقدم […]

هر چه بود، برادر بود

هر چه بود، برادر بود

11 اردیبهشت 1402

روحیه مبارزاتی در ما برادران هست، ولی در هر کدام به یک نحو مقدر است. حاج‌آقا مهدی به علت همراهی هایی که با امام داشتند و نزدیک بودند، خصوصیاتی را که عینی بود دنبالش می­رفتند، ولی در خصوص ما حمایت و همراهی دورادور بود. با همه این­ها، این شهید عزیز آنچه را که در حکم […]

هجرت برای درس من

هجرت برای درس من

11 اردیبهشت 1402

ما قم تحصیل می‌کردیم و ایشان می‌دانستند که قم مدارس خوب و مخصوصاً دخترانه برای ما ندارد. به رغم داشتن گرفتاری‌های کاری و انقلابی در قم، واقعاً هجرت کردند و به تهران آمدند. با این استدلال که من حتماً تحصیلاتم را ادامه بدهم. شاید یادتان باشد که در آن زمان کسی، مخصوصاً از روحانیت، به […]

نه موافق، نه مخالف

نه موافق، نه مخالف

11 اردیبهشت 1402

ایشان در بین خواص بسیار نفوذ داشتند. وقتی از ایشان می‌پرسیدیم: «چرا در مجلس درباره لوایح صحبت نمی‌کنید»، می‌خندیدند و می‌گفتند: «آقایان هستند و حرف می‌زنند!» واقعیت این بود که خیلی‌ها، از جمله مرحوم موحدی ساوجی، بسیار به پدر ارادت داشتند و معمولاً ابتدا با ایشان مشورت و بعد از موافقت یا مخالفت ایشان با […]

نه اسمی، نه رسمی

نه اسمی، نه رسمی

11 اردیبهشت 1402

ایشان اصلاً استقرار نداشتند و آن هم از شدت اخلاص و علاقه‌ای بود که داشتند. شئون خودشان را در نظر نمی‌گرفتند و بیشترین فضای کاری را فراهم می‌کردند که برای جایی که آمده‌اند بیشترین منشأ اثر باشند. دنبال اسم و رسم و این حرف‌ها مطلقاً نبودند. این شرایط دیگر برای همه جا افتاده بود؛ یعنی […]

نماز فقط جماعت

نماز فقط جماعت

11 اردیبهشت 1402

ایشان عازم بیت‌الله بودند یا در کشور سوریه، در جوار حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، آن‌قدر معاشرت‌شان با برادران اهل تسنن زیاد بود که اگر ما می‌آمدیم نماز فُرادا بخوانیم، باید طوری می‌خواندیم که ایشان متوجه نشوند. من كه پسرشان هستم، گاهی نماز صبح برایم سنگین بود و سختم بود که به مسجد بروم. در دمشق، مسجد […]

نماد وحدت

نماد وحدت

11 اردیبهشت 1402

وقتی در تبعید به سر می‌بردند، با وجود تمام مشكلاتی كه ساواك برایشان ایجاد كرد، با این‌همه، در مساجد سنی‌ها شرکت می‌کردند، با آن‌ها نماز می‌خواند، با آن‌ها مراوده دوستانه داشتند و حتی کلاس‌هایشان و برنامه‌هایشان را در آنجا داشتند. لذا آن‌ها با افکار ایشان به عنوان یک مبارز آشنا می‌شوند و خودشان هم همرنگ […]