سر من فدای شما
ایشان برای واپسین بار در جمع رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا سخنرانی کردند. پس از جلسۀ سخنرانی و اقامۀ نماز ، رزمندگان برای عرض ارادت به ایشان روی آوردند. برای جلوگیری از فشار و ازدحام، اطرافیان از برادران خواستند که از این کار صرف نظر نمایند. ولی آنان، به واسطۀ عشق و علاقۀ بیپایانشان نسبت به […]
سفرهای بعدی مکه را با ارگانهایی مثل هلال احمر رفتند. آنجا همه به فکر سوغاتی و این حرفها بودند. اما حاجآقا چند تا چاقو خریده بودند و قربانیهای حاجیها را انجام میدادند. همه نوع کاری انجام میدادند؛ از کارهای داخل کاروان گرفته تا بیرون کاروان. مثلاً آن زمان همه لباسهایشان را درمیآوردند و مردم تشخیص […]
آن چیزی که باعث شده ما به وجود آیتالله شاهآبادی افتخار کنیم، جدا از آن وضعیتی که در آن ایام داشتند، این است که ایشان را مبارزی علیه رژیم طاغوت میدانستیم و با افتخار آن زمان هم در خدمتشان بودیم و میآمدیم به ایشان سرکشی میکردیم. ؛ ما آن شیوه برخورد ایشان با رژیم افتخار […]
وضعیت دشوار و آزارنده تبعید به بانه، برای شهید شاهآبادی تبدیل به فرصتی دیگر جهت انجام وظایف دینیاش شده بود. ایشان که نسبت به کار کردن و فعالیت با کودکان و جوانان شوق شگفتی داشت، در بانه نیز فضای تربیتی خود را ساخته بود. مسجد جامع شهر محل برگزاری کلاسهای قرآن آقای شاهآبادی شد. نیروهای […]
قبل از اینکه آیتالله شاهآبادی به تهران بیايند، یک سری فعالیتهایی میکنند که از قم به شهرستانهای مختلف میروند برای سخنرانی. اینجا سخنرانیهایی انجام میدهند که ساواک مجبور میشود ایشان را در آن مقطع از منبر رفتن منع بکند. سندی هست که اینجا من برایتان میخوانم كه مربوط به سال ۱۳۴۸ است: «برابر اعلام ناحیه […]
شهید شاهآبادی زمانی که خیلی از کار خسته میشدند، وقتی را قرار میدادند که بنشینند اخبار گوش کنند یا نوار گوش کنند یا به درس بچهها میرسیدند. به بچهها میگفتند شما بگویید تا من بشنوم، و همان زمان گوش میدادند و تا آنجا که درست میگفتند ایشان خواب بودند؛ همین که غلط میگفتند، آقا متوجه […]
در نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی، جامعۀ روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی تصمیم گرفته بودند دو لیست جداگانه بدهند. دلیلاش هم این بود که به دلیل یکسری افکار منفی در بعضی از اعضای جامعۀ روحانیت و نیز عناصر غیر روحانی حزب جمهوری، بین این دو نهاد مهم شکاف ایجاد شده بود. شهید شاهآبادی بسیار […]