مطالب

مزه آیات وحی

مزه آیات وحی

6 خرداد 1402

بنده از سن ۱۴ـ۱۵ سالگی با خانواده ایشان، شهید شاه‌آبادی، توسط دخترشان زهرا خانم آشنایی پیدا کردم. من با دختر خانمشان اول دبیرستان هم‌درس بودیم. من در مدرسه معمولی درس می‌خواندم که مدرسه‌مان اسلامی نبود و خانم زهرا شاه‌آبادی از مدرسه اسلامی آمده بودند و برای من خیلی جالب بود. تا به آن زمان با […]

محور مبارزه است

محور مبارزه است

6 خرداد 1402

حضور ایشان در قم و برای تدریس سطوح عالی حوزه هم می‌توانست خیلی مؤثر باشد، ولی محور برای ایشان مبارزه بود. شاید باور هیچ‌كس نبود كه انقلاب ما زود به پیروزی برسد، ولی ایشان وظیفه خود می‌دانستند كه امر خدا را اجرا كنند. در سال ۱۳۵۰ آمدند تهران. مبارزات ایشان به طور مستقیم با گروه‌های […]

مجنون و خواب لیلی

مجنون و خواب لیلی

6 خرداد 1402

آن روز، پنجم اردیبهشت سال ۶۳، روز پنج‌شنبه‌ای بود که بنا بود آقاجون بعد از نماز مغرب و عشا، در آخرین سنگر خط مقدم جبهه سخنرانی و دعای کمیل داشته باشند. قبل از اینکه بخواهیم به آن مجلس برسیم، خود عصر بود که مسیری را در جزیرۀ جنوبی مجنون باید می‌رفتیم. نیزارهای بلند و طویلی […]

مجرم‌های مجبور

مجرم‌های مجبور

6 خرداد 1402

بعضی وقت‌‌ها شهید شاه‌آبادی عده‌ای را می‌آوردند و می‌گفتند: «برای شناخت این‌ها وقت نیاز است و باید آزمایش شوند. شما این‌ها را زیر نظر بگیرید، ببینید چه کار می‌کنند. این فرد را به عنوان یک منحرف گرفتند، در صورتی که من تشخیص دادم این فرد واقعاً منحرف نیست. این گرفتار بوده و یک اشتباهی کرده […]

مبارزه با یک رژیم وابسته

مبارزه با یک رژیم وابسته

6 خرداد 1402

وقتی شهید منتظری متواری می‌شوند و می‌خواستند ازدست ساواک مخفی بشوند، در خانه خودش به ایشان پناه می‌دهد و به تعداد دیگری از مبارزان وقتی متواری می‌شدند ایشان به آن‌ها پناه می‌دادند. برخی که می‌خواستند به فلسطین و برای آموزش نظامی بروند، به این‌ها کمک می‌کرد و هزینه‌های این‌ها را تأمین می‌کرد. آن‌ها می‌رفتند برای […]

مادر شوهر

مادر شوهر

31 اردیبهشت 1402

رابطه‌ام با يوماجون، مادرشوهرم، خیلی خوب بود. ما با هم زندگی می‌کردیم و مسئله‌ای هم در زندگی‌مان نداشتیم. با این‌که اوایل، این‌ها خیلی پُر رفت‌وآمد بودند و ماه رمضان تمام فامیل‌هایشان به منزل ما در قم می‌آمدند، من بچۀ کوچک داشتم و خرجمان یکی بود، اصلاً برایم این رفت‌و‌آمدها مسئله نبود؛ آنقدر که وقتی الآن […]

گرایش به علم و مبارزه، از پدر تا امام

گرایش به علم و مبارزه، از پدر تا امام

31 اردیبهشت 1402

حضرت ابوی از علاقه‌­مندان به مبارزه بودند، چون موقعیت پدرم از نظر علمی یک مسئله است و از نظر مبارزاتی هم نمونه‌‌­ای است که در زمان خودش وجود نداشت. اگر مثلاً مرحوم آیت‌‌الله کاشانی مبارزاتی با دستگاه داشت، بیشتر، شخصیتی سیاسی داشت تا علمی و آن مبارزات، بیشتر از روی جنبه‌­های سیاسی انجام می­شد. اما […]

کیمیای رفاقت

کیمیای رفاقت

30 اردیبهشت 1402

در فاصلۀ دوران طلبگی تا ورود به مسجد رستم‌آباد، اخوی هم در قم بودند و هم نبودند؛ چرا؟ برای اینکه دل‌­شان می‌­خواست در این مدت، بعد از وقایع سال ۱۳۴۱ و ماجرای پانزده خرداد و این‌­ها که پیش آمد، آن حرکت و وظیفه را در یک جایی انجام دهند. اینکه ماهشهر را انتخاب کردند و […]

کوچک‌تر و شلوغ‌تر

کوچک‌تر و شلوغ‌تر

30 اردیبهشت 1402

حاج‌آقا مهدی در میان ما یک موقعیتی داشت که از همان کودکی، اهل جار و جنجال­هاي كودكانه و در يك كلام، شلوغ و اهل شیطنت بود. درواقع یک فاصله­ای بین ­ما بود که می­خواست آن فاصله را از بین ببرد و به‌نوعي خودش را بزرگ‌تر از سنش نشان دهد، می­خواست از کسی کم نياورد! آن […]

که هر چیزی به جای خویش نیکوست

که هر چیزی به جای خویش نیکوست

30 اردیبهشت 1402

روی هرچیزی، از لباس گرفته تا غذا و گردش، حساس بودند. معتقد بودند گردش و تفریح باید باشد. ما را خیلی به مسافرت می‌بردند. اما اسرافی در آن نبود. طوری بود که اقتصاد و درست مصرف کردن را به همه درس می‌دادند. می‌گفتند باید این‌طوری زندگی کرد. باید همه‌جا رفت و همه را دید و […]