مطالب

سر چهارراه

سر چهارراه

17 مهر 1402

قبل از انقلاب که امکان دسترسی با این آقایان به‌خصوص آقای شاه‌آبادی نبود، می‌گفتند معروف بود در دوستان ما، اگر کسی می‌خواهد آقای شاه‌آبادی را ببیند، سر چهارراه بایستد، می‌بیند که بعد از ده دقیقه آقای شاه‌آبادی با یک فولکس مثل فشنگ می‌آید رد می‌شود! بلافاصله این‌ور برو، آن‌ور برو. همان‌طوری که گفته شد، برای […]

سخنان حجت‌الاسلام سعید شاه‌آبادی در مراسم رونمایی از تندیس شهید شاه‌آبادی در موزه عبرت (مهر ماه 1395)

سخنان حجت‌الاسلام سعید شاه‌آبادی در مراسم رونمایی از تندیس شهید شاه‌آبادی در موزه عبرت (مهر ماه 1395)

17 مهر 1402

نمی‌دانم این چه تقدیری‌ست که در این مکان شکنجه‌هایش را باید پدر من بشوند و سخنرانی‌اش را باید من بکنم. به هر حال، وقتی با اخوی‌های دیگر وارد این منطقه شدم، یاد دوران‌هایی افتادیم که با مرحومه والده‌مان در این زندان‌ها دنبال آقاجون می‌گشتیم. بعد از پیروزی انقلاب چیزهایی را از زندگی پدرمان دیدیم که […]

خدمت بدون محدودیت

خدمت بدون محدودیت

17 مهر 1402

نظریۀ مرحوم آقای شاه‌آبادی در رابطه با خدمت‌گزاری به مردم خیلی جالب بود. ما به ایشان عرض می‌کردیم شما می‌خواهید کار کسی را راه بیندازید که قبل از انقلاب لغزش‌هایی داشته است! ایشان به این مسائل توجهی نمی‌کرد. می‌گفت: «من باید کار کسی را که لنگ است انجام بدهم، از نظر شما طاغوتی‌ست، ولی از […]

خدماتِ بدونِ مزد

خدماتِ بدونِ مزد

17 مهر 1402

روزی ما رفتیم در یک محله‌ای که ارامنه بودند. باور کنید ارامنۀ آن محله خیلی نسبت به ایشان ارادت نشان دادند. می‌گفتند: «مسلمان‌ها برای ما مزاحمت‌هایی داشتند. با صحبت‌هایی که شهید شاه‌آبادی با آقایان کرد، دیگر اصلاً هیچ‌کس برای ما هیچ مزاحمتی ایجاد نمی‌کند.» ایشان در رابطه با احقاق حقّ مردم بسیار تلاش می‌کردند. برایشان […]

خانۀ مهربانی‌ها

خانۀ مهربانی‌ها

17 مهر 1402

مرحوم شهید شاه‌آبادی خیلی رفتار عاطفی و دوستانه‌ای با خانواده داشتند. بچه‌های ایشان عاشقانه پدر را دوست داشتند. پدر هم علاقۀ عجیبی به فرزندان داشتند. ایشان بسیار سعی داشت بتواند درباره مسائل علمی درس و مشق بچه‌ها، با وجود گرفتاری‌های قبل از انقلاب و مسئولیت‌های بعد از انقلاب، راهنمایی بکند. همسر ایشان در دستگیری‌ها و […]

جواب مثبت خدا به یار امام

جواب مثبت خدا به یار امام

17 مهر 1402

تا آنجایی که من اطلاع دارم ایشان یکی از روحانیون معتمد حضرت امام بودند. امام به ایشان علاقه خاصی داشتند، چون ایشان فرزند استاد حضرت امام بودند. مرحوم آیت‌الله میرزا محمدعلی شاه‌آبادی، پدر مرحوم شهید شاه‌آبادی، استاد حضرت امام بودند. ظاهراً این‌طوری که من شنیدم 7 سال حضرت امام از ایشان تلمذ کردند. در شهادت‌شان […]

بگذارید مرا ببوسند

بگذارید مرا ببوسند

17 مهر 1402

در سفرهایی که ما می‌رفتیم، مخصوصاً در محل‌هایی که تجمع زیاد بود، بعد از سخنرانی معمولاً جوانان دور ایشان حلقه می‌زدند، می‌خواستند ایشان را ببوسند. عبا و عمامه‌شان از سرشان می‌افتاد، می‌کشیدند، ما جلوگیری می‌کردیم. ایشان به ما تشر می‌زدند، می‌گفتند: «این‌ها رزمنده‌اند، این‌ها در جبهه جان‌شان را از دست داده‌اند، شما به خاطر یک […]

افزایش امنیت

افزایش امنیت

17 مهر 1402

نزدیکی‌های پیروزی انقلاب، توسط روحانیون مبارز می‌خواست کمیته استقبال از حضرت امام شکل بگیرد. بسیاری از روحانیون از همان برادران معتمدی استفاده کردند که در جلسات دینی و  تبلیغی شرکت داشتند و امتحان خودشان را پس داده بودند. این بچه‌ها، بچه‌هایی بودند که در تظاهرات‌های مختلف به عنوان انتظامات حضور داشتند و هسته اولیه کمیته […]

دیگر زن عروسک نیست

دیگر زن عروسک نیست

17 خرداد 1402

اهتمام زیادی به مسائل زنان داشت. می‌خواست آن‌ها را هم به حقوق خودشان برساند. در صحبت‌هایش می‌گفت آن  زمان که زن به عنوان عروسک و به عنوان ملعبه بازیچه دست حکومت بود، گذشت. زن در حکومت اسلامی باید مسئولیت‌پذیر باشد و برای انقلاب کار بکند و دِینِ خودش را به انقلاب اسلامی ادا بکند. برای […]