صفيه آيتاللهزاده شيرازی، همسر شهيد شاهآبادی: “نمیگذاشتند كوچکترين ناراحتی برايم به وجود بيايد” شهيد شاهآبادی هميشه بانشاط بودند. هر بار كه از زندان میآمدند، یک عده به مريدانشان اضافه میشد و از شهرستانها و تهران هر كس هر زمانی كه میخواست به منزل ما بيايد، در به رويش باز بود و از او بهگرمی استقبال […]
صفيه آيتاللهزاده شيرازی، همسر شهيد شاهآبادی:
“نمیگذاشتند كوچکترين ناراحتی برايم به وجود بيايد”
شهيد شاهآبادی هميشه بانشاط بودند. هر بار كه از زندان میآمدند، یک عده به مريدانشان اضافه میشد و از شهرستانها و تهران هر كس هر زمانی كه میخواست به منزل ما بيايد، در به رويش باز بود و از او بهگرمی استقبال میكرد. افراد بهراحتی، حتی ساعت 12 شب در میزدند و میآمدند داخل. درست مثل هتل! جالب اينكه اگر چند روز میگذشت و كسی نمیآمد نگران میشدند. به تهران میآمدند و به اين طرف و آن طرف میرفتند و از همه پرسوجو میكردند تا دليلش را بفهمند.
با اين حال و با وجود بچههای كوچک و اين همه رفتوآمد و نداشتن امكانات، نمیگذاشتند كوچکترين ناراحتی برايم به وجود بيايد. خودشان همهجا و به همه شكل كمک میكردند. اصلاً فكر نمیكردند كه مثلاً اين وظيفه من است يا وظيفه ايشان. مثلاً زمانی كه من بيرون میرفتم، از بچهها نگهداری میكردند.
در مسايل عبادی هم طوری برای ما جا انداخته بودند كه نماز شب را راحت میخوانديم و با اينكه در آن سن و سال و با وجود همه خستگیها برایمان مشكل بود، اما باز نماز شب را میخوانديم.
نظرات