آشنایی نزدیک من با این شهید بزرگوار به سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد و به خصوص دو سه سال قبل از پیروزی که مبارزات روحانیت مبارز به مرحله تشکل رسید و جامعه روحانیت مبارز تهران، تهران را منطقه بندی کرد و برای هر منطقه، دو نفر انتخاب میشدند و جلساتی داشتند و نظریات […]
آشنایی نزدیک من با این شهید بزرگوار به سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد و به خصوص دو سه سال قبل از پیروزی که مبارزات روحانیت مبارز به مرحله تشکل رسید و جامعه روحانیت مبارز تهران، تهران را منطقه بندی کرد و برای هر منطقه، دو نفر انتخاب میشدند و جلساتی داشتند و نظریات مناطق به بخش مرکزی جامعه روحانیت داده میشد و همین طور نظریات بخش مرکزی به مناطق. و براساس این نظریات تصمیم گیری میشد و به فعالیتها بر این اساس جهت میداد. آشنایی ما با ایشان در یک مرحله، به واسطه همین جلسات بخش مرکزی جامعه روحانیت مبارز بود. بعدها وقتی که آقای مهدوی کنی، جمعی را به عنوان شورای مرکزی کمیته های انقلاب اسلامی انتخاب کردند، که از جمله در این جمع، شهید شاه آبادی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ بودند و بنده، این آشنایی بیشتر شد و در مرحله بعد که این رابطه باز هم نزدیکتر و بیشتر شد، در مجلس شورای اسلامی بود که در خدمت ایشان بودیم.
و اما در مورد شخصیت ایشان بسیار میشود گفت. مثلاً تلاش فراوان این مرد بزرگوار، یکی از خصوصیات او بود. ایشان نمیتوانست یک جا بنشیند، اصولاً انسانی بیقرار بود، همیشه در حال حرکت بود و آرام نداشت. و اگر بخواهیم یک فردی را مثال بزنیم که به راستی استراحتش و خوابش بسیار کم بود و تلاش و کارش بسیار زیاد، یکی از مصادیق بارز و روشن آن، شهید شاه آبادی بود. و درست به دلیل همین فعال بود نشان در شورای مرکزی جامعه روحانیت که دو یا سه دفعه افراد انتخاب شدند، که یکی از افراد ایشان بود، و یک بار هم بنده در خدمتشان بودم و خلاصه این یک صفت ممتاز ایشان بود. خصوصیت دیگر ایشان اخلاص این مرد بود. من به راستی، شهید شاه آبادی را دور از هوی یافتم و این بعد اخلاص، یک مسأله بسیار مهمی است و اگر نگویم تمام مسأله در همین جاست، باید بگویم بزرگترین مسأله است. انسانی بود که دنبال نام نبود، دنبال شهرت نبود، دنبال اینکه دیگران بفهمند که فلان کار را او انجام داده نبود و من در رابطه با اخلاص این شخصیت بزرگوار، اگر بخواهم سخن بگویم، گفتنی بسیار است و فقط یک مورد کوچک را عرض می-کنم و آن اینکه در شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران وقتی بررسی میشد که چه کسانی از طرف روحانیت کاندیدای انتخابات مجلس بشوند، در یک مرحله قرار بر این شد که ببینیم از ناحیه جامعه روحانیت، چند نفر از روحانیون را معرفی کنیم و از این تعداد 30 نفر، چند نفر روحانی باشند و بالاخره تصویب شد که در لیست جامعه روحانیت، ده یا دوازده نفر کاندیدای روحانی باشند. حالا رقم دقیقش یادم نیست. بعد، این ده یا دوازده نفر انتخاب شدند. پس از انتخاب اینها مواجه شدیم با یک مسأله ای، و آن این بود که یکی از روحانیون بسیار محترم به دلایلی قرار شده بود در تهران کاندید بشوند و خودشان ترجیح میدادند که از تهران، کاندید باشند. وقتی این مسأله پیش آمد، با توجه به تصمیم قبلی مبنی بر اینکه مجموعاً ده نفرهای که با هم داشتیم، ایشان با یک اصرار و تأکید بسیار میگفت که حتماً این آقا باشد و برای اینکه آن تصمیم قبلی، نقض نشود من میروم کنار و ایشان باید به جای من باشد و در این مورد، سخت پافشاری میکرد و میگفت ایشان از من صالح تر و لایق تر است. حال جدا از اینکه نهایتاً قرار شد آن یک نفر به تعداد روحانیون اضافه شود، اما شما ملاحظه میفرمایید که مسأله وکالت و نمایندگی برای او اصل نبود. آنچه مهم بود، انجام خدمت بود، حال در هر سنگری که میخواهد باشد و امیدوارم این حالت در همه مسئولین ما باشد. یکی دیگر از ویژگیهای ایشان، صراحت لهجه بود. هر جا تشخیص میداد که وظیفه است و باید قاطع برخورد کند و انتقاد کند، خیلی صریح حرفش را میزد و انتقاد میکرد و هیچ ملاحظه ای نمیکرد و هیچ چیز را در نظر نمیگرفت جز حق و حقیقت و اینکه فرضاً مقابل چه کسی است یا چه شخصیتی است برای او فرقی نمیکرد و مهم نبود. یکی دیگر از صفات برجسته ایشان، ذوق سرشار و خوش فکری و سرعت انتقال ذهن ایشان بود. هر مطلبی را به سرعت دریافت میکرد و به موقع حرفش را میزد و اینها نمونه هایی از صفات بارز ایشان بود. از لحاظ عقیدتی، اجمالاً بگویم که ایشان به اصطلاح خودمان در خط امام و پایبند اسلام فقاهتی، بودند و این مسأله بسیار مهمی است. یعنی انسان باید دیدگاه هایی که نسبت به مسائل مختلف دارد، در چهارچوب مقررات اسلام باشد و آن هم نه اسلام ذوقی که هر چیز مطابق سلیقه اش بود آن را قبول داشته باشد. ایشان در عین حال که خودشان صاحب نظر بودند در مسائل اسلامی، ما اگر برایشان در مورد خاصی نقطة ابهامی بود، تابع نظرات حضرت امام بودند و این میشود تبعیت از همان اسلام فقاهتی. و اما برخوردشان با مسأله جنگ، یک برخورد فعالانه بود. ایشان از هر فرصتی که پیش می آمد برای رفتن به جبهه ها استفاده میکرد و نهایتاً هم میبینید که ایشان در جبهه به شهادت رسیدند و به آرزویشان دست یافتند. مسأله رفتن به جبهه ها یک مسأله بسیار مهمی است و بسیار به جاست که مسؤولین مملکتی بکوشند از جبهه ها بازدید داشته باشند و هر چند گاهی به جبهه بروند. هم رزمندگان را خوشحال میکنند و به آنها روحیه میدهند و هم خودشان روحیه میگیرند. امیدوارم ما هم ان شاء الله راه شهید شاه آبادی را در پیش بگیریم. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
نظرات