زليخا تمام عنايت را کرد، تمام اهتمام را کرد. اصلاً خودش را در اختيار او گذاشت. آتش گرفته بود. بايستی به آن فساد تن دردهد. اما قرآن هم میگويد يوسف هم همین است. همان بشر است. همۀ آن عوارض، همۀ آن خواستهها، همۀ آن امکانات، همۀ آن فطرت و طينت و طبیعت، و همۀ آن […]
زليخا تمام عنايت را کرد، تمام اهتمام را کرد. اصلاً خودش را در اختيار او گذاشت. آتش گرفته بود. بايستی به آن فساد تن دردهد. اما قرآن هم میگويد يوسف هم همین است. همان بشر است. همۀ آن عوارض، همۀ آن خواستهها، همۀ آن امکانات، همۀ آن فطرت و طينت و طبیعت، و همۀ آن شهوات را دارد: «وَ هَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ» و اگر یوسف آن برهان رب را نمیديد، یوسف هم مثل زليخا بود. هیچ فرقی نمیکند. در آن هيجان چه کسی يوسف را حفظ میکند؟
وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ[1]
و همۀ درهای کاخ را بست و به او گفت: «پیش بیا که من در اختیار تواَم»
با آن شرايط حساس چه چيزی يوسف را حفظ میکند؟ اگر همۀ زجرها را بکشی که سر اين دوراهیها خودت را کنترل کنی، میارزد.
بخشی از سخنرانی شهید شاهآبادی دربارۀ ماه مبارک رمضان
[1] یوسف23
نظرات