هر کدام از ما برادران، یک مایه اصیل مبارزاتی را تا حدودی از پدرمان به ارث برده بودیم. نهایتاً مقتضیات بروز این مایه فرق میکرد. مثلاً خود من حدود 27 سال از عمرم را در فرهنگ این مملکت گذراندم. به همین منوال، برای شهید شاهآبادی نیز جنبههای ابزاری از جهاتی در قم بود. مثل اینکه […]
هر کدام از ما برادران، یک مایه اصیل مبارزاتی را تا حدودی از پدرمان به ارث برده بودیم. نهایتاً مقتضیات بروز این مایه فرق میکرد. مثلاً خود من حدود 27 سال از عمرم را در فرهنگ این مملکت گذراندم. به همین منوال، برای شهید شاهآبادی نیز جنبههای ابزاری از جهاتی در قم بود. مثل اینکه همراه با حضرت امام بود و در درس معظمٌ له حاضر میشد. در نتیجه، آن مایه مبارزاتی در ایشان بیشتر رشد کرد و باور کرد که راه امام، راه درستی است و به دنبال حضرت امام به راه افتاد.
من شخصاً ایران نبودم، ولی علاقهمند به مدرسه فیضیه و تشکیلات و جریانات آنجا بودم. یادم است زمانی که در عراق بودم، مرحوم آیتالله خویی خواستهای راجع به تأیید این جریان داشتند. یک شب اخوی گفتند ایشان یک چنین خواستهای دارند. من هم سریعاً به منزل آمدم و تا نوشتن مقالهام راجع به وضعیت ایران را تمام نکردم، نخوابیدم. چندین صفحه راجع به ماجرای زندگی محمدرضاشاه و تشکیلات رژیم، از رضاخان به این طرف تا آن زمان نوشتم و به اخوی دادم. مرحوم خویی فقط یک کلمه تند در آن بود که برداشتند و آن را چاپ کردند. سپس مقاله را به عربی و انگلیسی ترجمه کردم و فرستادم. آن زمان ایام حج بود و متن مقاله را به آقای حاج علی کلباسی دادم که الآن هم تهران است.
راوی: برادر شهید- آیتالله نورالله شاهآبادی
نظرات