نكته بعدی درك درست شهید از مقتضیات سن جوانی بود. به این معنا كه خوب میفهمیدند كه جوان در اوج جوانی نیاز به تفریح دارد، آن هم تفریح سالم؛ نیاز به گفتگو دارد، نیاز به پرسش و پاسخ دارد. تمام این فضاها را ایجاد میكردند. با اینكه سن خودشان با اطرافیان و جوانانی كه با […]
نكته بعدی درك درست شهید از مقتضیات سن جوانی بود. به این معنا كه خوب میفهمیدند كه جوان در اوج جوانی نیاز به تفریح دارد، آن هم تفریح سالم؛ نیاز به گفتگو دارد، نیاز به پرسش و پاسخ دارد. تمام این فضاها را ایجاد میكردند. با اینكه سن خودشان با اطرافیان و جوانانی كه با ایشان مأنوس بودند یك فاصله 25–20ساله بود، اما در عمل دقیقاً مانند جوانها فكر میكردند و عمل میكردند.
یادم است در سفرهای كوهنوردی، رفتن به دریاچه تار، از همه پیشقدمتر بودند. از همه با انرژیتر بودند. اگرچه از نظر جسمانی خیلی قوی نبودند، بهقدری به لحاظ روحی قوی بودند كه این جسم خودشان را به تبع روح بزرگشان هدایت میكردند. در شرایطی كه به كوه میرفتیم، بعضی مسیرها و معبرها خیلی صعبالعبور بودند، ایشان باشجاعت عبور میكردند. اعتماد به نفسشان باعث میشد كه همراهان ایشان هم اینگونه عمل كنند و در هیچیك از رفتارهای اخلاقی، اجتماعی، انسانی یا عبادی كسی در جمع ما بهتر از ایشان نبود. همه تابع ایشان بودند. همه از محضرشان بهرهمند میشدند؛ چون در تمام موارد رفتار اجتماعی شهید زبانزد بود.
راوی: حجتالاسلام دماوندی – شاگرد شهید
نظرات