شهید شاهآبادی به اسراف نكردن مقيد بودند و ميگفتند بايد از تشريفات گريزان باشيم. البته اينها را تحميل نميكردند که پذيرشش برايمان سخت باشد، بلكه طوري آن را براي ما حلّاجي ميكردند كه وظيفۀ ما است و بايد در مقابل نعمتهاي خداوند اينگونه باشيم؛ يعني براي ما حقيقت را ميشكافتند كه خودمان مايل ميشديم اين […]
شهید شاهآبادی به اسراف نكردن مقيد بودند و ميگفتند بايد از تشريفات گريزان باشيم. البته اينها را تحميل نميكردند که پذيرشش برايمان سخت باشد، بلكه طوري آن را براي ما حلّاجي ميكردند كه وظيفۀ ما است و بايد در مقابل نعمتهاي خداوند اينگونه باشيم؛ يعني براي ما حقيقت را ميشكافتند كه خودمان مايل ميشديم اين كار را انجام دهيم؛ مثلاً ايشان نميگفتند من پول ندارم كه زيادي خرج كنم يا نميگفتند كه نميتوانم اسراف كنم و…. بلكه ميگفتند: «پول دارم و ميتوانم انجام بدهم، ولي وظيفۀ ما اين است كه با كمترين امكانات در مقابل ملتي كه اينطور زجر ميكشند بايد زندگي كنيم. مبادا اين ها ببينند و غبطه بخورند و براي ما بد باشد.»
ايشان با گرفتن يك ماشين رختشويي مخالف بودند و ميگفتند: «افرادي هستند كه حتي تشت ندارند كه در آن رخت بشويند، صابون ندارند و حالا شما ميخواهيد از ماشين رختشويي برخوردار باشيد؟» حاضر نبودند كوچكترين امكانات روز را در منزل داشته باشند، با اينكه بيشترين رفت و آمد را داشتند.
نظرات