شهادت ایشان شبیه یک زلزله برای خانوادۀ ما بود، یک تکان عجیبی خوردیم و من نمیتوانم با آثار دنیایی تعبیر کنم. یک قیامت عُظمایی برپا شد وقتی که ایشان شهید شدند. عجیب ما احساس کردیم درست است که آدم باید تکیهگاهش خدا باشد، اما ما تکیهگاهمان را از دست دادیم. خیلی به ایشان وابسته بودیم […]
شهادت ایشان شبیه یک زلزله برای خانوادۀ ما بود، یک تکان عجیبی خوردیم و من نمیتوانم با آثار دنیایی تعبیر کنم. یک قیامت عُظمایی برپا شد وقتی که ایشان شهید شدند. عجیب ما احساس کردیم درست است که آدم باید تکیهگاهش خدا باشد، اما ما تکیهگاهمان را از دست دادیم. خیلی به ایشان وابسته بودیم از همه جهات. من خودم کوچکترین مشورتهای جزئی را به ایشان میگفتم و مشاور اصلی خانوادگی بودند. همسرشان، آقازادههایشان، دختر خانمشان، همه از نظر مشورتی، ما فقط ایشان را قبول داشتیم. من فکر میکنم وقتی ایشان از بین ما رفتند و شهید شدند، بعد از سالها که از شهادت ایشان میگذرد، هنوز نتوانستیم خلأ ایشان را در بین خودمان جبران کنیم. اصلاً جبرانناپذیر است.
راوی: خانم خسروی – عروس شهید
نظرات