خانواده شوهرم خیلی ساده و بیآلایش و خوشقلب و خوشفکر بودند. الآن هروقت آنها را میبینم دلم شاد میشود و فکر میکنم خواهر ایشان خواهر خودم هستند. خیلی ساده و بیتشریفات و بدون هيچ تجملاتی هستند. کلاً خانوادۀ ایشان یک خانواده روحانی حقیقی بودند؛ خیلی ساده و مهماندوست. و ایشان از بقیه افراد خانواده سر […]
خانواده شوهرم خیلی ساده و بیآلایش و خوشقلب و خوشفکر بودند. الآن هروقت آنها را میبینم دلم شاد میشود و فکر میکنم خواهر ایشان خواهر خودم هستند. خیلی ساده و بیتشریفات و بدون هيچ تجملاتی هستند. کلاً خانوادۀ ایشان یک خانواده روحانی حقیقی بودند؛ خیلی ساده و مهماندوست. و ایشان از بقیه افراد خانواده سر بودند. در زندگی و هر جایی که من میرفتم میدیدم که ایشان جایگاه بالایی دارند.
اگر دو روز میگذشت و کسی به منزل نمیآمد، ناراحت میشدند و به منزل افراد میرفتند و از آنها دیدن میكردند. مادرشان هم همینطور بودند. محال بود که در منزلشان غذایی پخته شود بدون اینکه مهمانی یا همسایهای از این غذا استفاده نکند. اگر مهمان نمیآمد ناراحت میشدند و مادرشان با یک حالت ناراحتی به منزل همسایه میرفتند و سراغشان را میگرفتند و به آنها غذا میدادند.
راوی: همسر شهید
نظرات