در بالا بودن مقام و جایگاه شهید شاهآبادی، همینقدر باید بگویم که حاجآقا مهدی پسر همان پدری بود که حضرت امام (ره) لقب استاد را به ایشان دادند. البته ما مرحوم آیتالله شاهآبادی بزرگ را از روی صحبتهایی که امام نقل میکردند و خود شهید هم از مرحوم پدرشان برای ما میگفتند، شناختیم. مثلاً تعریف […]
در بالا بودن مقام و جایگاه شهید شاهآبادی، همینقدر باید بگویم که حاجآقا مهدی پسر همان پدری بود که حضرت امام (ره) لقب استاد را به ایشان دادند. البته ما مرحوم آیتالله شاهآبادی بزرگ را از روی صحبتهایی که امام نقل میکردند و خود شهید هم از مرحوم پدرشان برای ما میگفتند، شناختیم.
مثلاً تعریف میکرد که همواره در مسجد و در روز جمعه به منبر میرفتند و خیلی داغ علیه رژیم ستمشاهی صحبت میکردند و مأموران جرأت نمیکردند جلو بیایند. یک روز دیگر نیز با هم در کرج بودیم و در باغی قدم میزدیم و برایم تعریف میکرد که یک بار، مأموری تا آخر منبر پدرم نشست تا ایشان را دستگیر کند یا حداقل متعرضش شود، اما چون جمعیت زیاد بود، جرأت نکرد کاری بکند. در ادامه، همان مأمور، فکر میکنم آرامآرام تا خیابان سیروس در تعقیب ابوی آمد، اما باز هم جرأت نکرد جلو بیاید. وقتی به منزل نزدیک شدیم، تا سر کوچه ما آمد و بالاخره گفت آقا، بفرمایید برویم کلانتری. و آقا با تشر گفتند: «بله؟ من؟!» اصلاً صحبتهای ایشان اثر عجیبی داشت و طوری به آن مأمور تشر زدند که او عقبعقب رفت و ایشان هم به منزل رفتند.
و قطعاً این شخص باید چنین پسری داشته باشد، یعنی همین شهید عزیزمان حاجآقا مهدی.[1]
راوی: احمد عرفاتی
[1] سرگذشتپژوهی، مصاحبه با احمد عرفاتی
نظرات