مرحوم والدش، آیتالله شاهآبادی، استاد عرفان حضرت امام بود، وقتی که شاهآبادی به قم آمد. شاهآبادی اصلاً اهل اصفهان است، ولی در تهران پیش استادان بزرگ نظیر حاج میرزا حسن آشتیانی و مرحوم جلوه از نظر فلسفه و از نظر اصول درس خوانده. وقتی که وارد قم شد، یک طلبه دنبالش آمد و آن طلبه، […]
مرحوم والدش، آیتالله شاهآبادی، استاد عرفان حضرت امام بود، وقتی که شاهآبادی به قم آمد. شاهآبادی اصلاً اهل اصفهان است، ولی در تهران پیش استادان بزرگ نظیر حاج میرزا حسن آشتیانی و مرحوم جلوه از نظر فلسفه و از نظر اصول درس خوانده. وقتی که وارد قم شد، یک طلبه دنبالش آمد و آن طلبه، طلبه جوانی بود به نام روحالله از خمین. در کنار این بزرگمرد آمد، عرض داشت آقا میخواهم خدمت شما فلسفه بخوانم. شاهآبادی اول قبول نکرد، فرمود: «فلسفه؟!» عرض کرد:
«نه میخواهم عرفان بخوانم.»
- چه کتابی را میخواهی بخوانی؟
- فصوص میخواهم بخوانم، مفتاتیحالغیب بخوانم، منازلالسائرین، که این کتابها از کتابهای عرفانی است، بخوانم.
گاهی پنج تا طلبه، گاهی هشت تا طلبه، گاهی هفت تا طلبه، اما یک طلبه در حدود هفت سال دنبال شاهآبادی رفت. آنچه که کسب کرده بود از نظر عرفان تحویل این شاگرد داد که این شاگرد الآن در روی زمین از نظر عرفان، اول عارف است. یک روز مقام زعامت و مقام درسی آیتالله شاهآبادی داشت. این مرد در زمان رضاخان وقتی که در تهران گفتند مساجد تعطیل، گفت تعطیل نمیکنم، حرفهایم را میزنم. حرکت کرد رفت در شاهزاده عبدالعظیم، مدت ده ماه متحصن شد. لذا امام امت درباره این مرد فرمود: «شاهآبادی هم عالم بود و هم مبارز.» دو جنبه داشت. در جنبه علمی آنچه که یاد گرفته، اهل عمل و در جنبه امر به معروف و نهی از منکر باز از نظر ولایت مرد عمل بود. این دو جهت را داشت. زندگی این مرد پر از نورانیت بود. فرزندش حجتالاسلام والمسلمین شاهآبادی هم اینچنین بود.
راوی: ابراهیم کریمزاده (پژوهشگر و نویسنده)
نظرات