یک بار رفته بودم هیئت رئیسۀ مجلس خدمت آقای هاشمی که آن زمان رئیس مجلس بودند. زمان برگشت که از پلهها پایین میآمدم، دیدم شهید شاهآبادی وارد ساختمان شد که به پارلمان برود. در این اثنا یکی از نمایندگان با ایشان مشغول صحبت شد. یک فرد ثالثی ایستاده بود و از آن بالا من را […]
یک بار رفته بودم هیئت رئیسۀ مجلس خدمت آقای هاشمی که آن زمان رئیس مجلس بودند. زمان برگشت که از پلهها پایین میآمدم، دیدم شهید شاهآبادی وارد ساختمان شد که به پارلمان برود. در این اثنا یکی از نمایندگان با ایشان مشغول صحبت شد. یک فرد ثالثی ایستاده بود و از آن بالا من را نگاه میکرد و بعد شهید شاهآبادی را نگاه کرد. تعجب کرده بود که چطور شهید شاهآبادی هم بالاست، هم پایین! من فهمیدم که آن فرد چرا هراسان است. داد زدم که «آقا نسخۀ اصلی ایشان است، پس اشتباه نکن!» و شهید شاهآبادی خندهاش گرفت. هفتۀ بعد، جمعه بنده رفتم به صف اول نماز. سخنران که سخنرانیاش تمام شد، دیدم یکی از آقایان عکس ایشان را در جایگاه نصب کرده و یکدفعه گریهاش گرفت و با دست به سرش زد و گفت: «آقای شاهآبادی شهید شد.» اصلاً باورکردنی نبود. اعلام کردند شهید شاهآبادی در جبهه شهید شدند.
راوی: حجتالاسلام سرافراز
نظرات