شروع مبارزات سیاسی-مذهبی شیخ مهدی به سال 1332ش، پس از کودتای 28 مرداد بازمیگردد، که برای نخستینبار دستگیر و زندانی شد، اما پس از مدتی آزاد گشت.[1] وی به مبارزه علیه رژیم سفاک پهلوی، از طرق گوناگون همچنان ادامه داد. یکی از برنامههای او در جهت آگاهی و تنویر افکار مردم مناطق محروم و دورافتاده […]
شروع مبارزات سیاسی-مذهبی شیخ مهدی به سال 1332ش، پس از کودتای 28 مرداد بازمیگردد، که برای نخستینبار دستگیر و زندانی شد، اما پس از مدتی آزاد گشت.[1] وی به مبارزه علیه رژیم سفاک پهلوی، از طرق گوناگون همچنان ادامه داد. یکی از برنامههای او در جهت آگاهی و تنویر افکار مردم مناطق محروم و دورافتاده کشور، سفرهای تبلیغی به این مناطق بود. شیخ مهدی در ایام محرم، رمضان و تعطیلات حوزه، به شهرها و روستاهای دوردست با هدف معرفی اسلام واقعی، مبارزه با خرافات، مبارزه با رژیم پهلوی، معرفی مرجعیت حضرت امام و… میرفت. در این سفرها که با سختی و مشقت فراوان انجام میشد، خانواده نیز وی را همراهی کرده و همسر فداکار و کودکان خردسال، در این راه شیخ مهدی را یاری مینمودند. خانم آیتالله زاده در این خصوص میگوید:
«بچهها را برمیداشتم و به دنبال آقا به روستاها میرفتم. با توجه به تبلیغات ضد روحانی رژیم، ایشان جاهایی را انتخاب میکرد که سختی بیشتر و نیاز شدیدتر داشته باشند و بهنوعی از نظر شرایط زندگی مشکلتر باشد. در ورود ما به بعضی از روستاها با عدم استقبال روستاییان مواجه میشدیم. گاهی میشد که در اثر تبلیغات سوء رژیم علیه روحانیت، به حدی افراد روستاییان با ما مخالفت میکردند که حتی از فروش نان به ما ابا داشتند؛ لذا ایشان همراه خودشان به روستا، نان خشک و پنیر میبردند. اما در همین روستاها، ایشان با شوق و علاقه فراوانی، با شیوههای پیامبرگونه به هدایت و ارشاد مردم میکوشیدند و بهویژه توجه بیشتر ایشان بر روی نوجوانان و جوانان اینگونه روستاها بود و با برنامههای درسی، تفریحی، ورزشی و تربیتی خاصی که مورد توجه آنان باشد، در علاقهمند ساختن آنان به اسلام تلاش میکردند. ایشان آنقدر در جذب مردم سماجت به خرج میدادند، تا مردم را آگاه سازند و قلوب پاک و بیآلایش آنان را مملو از عشق به اسلام و قرآن نمایند. رفتار روستاییان در روزهای آخر اقامت ما، با روزهای ورودمان تفاوتی توصیفناپذیر داشت. مردم با اصرار و التماس از خروج آقا از روستا جلوگیری میکردند و با گریه در جلو ماشین جمع میشدند و از آقا میخواستند که مجدداً در یک فرصت دیگر به ده بیایند، ولی ایشان به جای اینکه در رمضان بعد یا محرم آینده به همان ده برگردند و از این روستای آماده و جذب شده استفاده کنند، این محل را به یک روحانی جدید میسپرند و خودشان به یک روستای دیگر می رفتند.»[2]
روحانیت، بهویژه یاران امام، شبکه گسترده و فراگیر نهضت امام خمینی بود و آرمانهای بلند بنیانگذار انقلاب اسلامی را به میان تودههای مردم برد. سختیهایی که توسط یک روحانی مبارز و خانواده صبورش به جان خریده شد تا افکار یک رهبر انقلابی، برای مردم تبیین شود، موجب ترویج زمینههای فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی، در طول سالهای مبارزه در میان مردم شد.
پس از آغاز رسمی و علنی مبارزه حضرت امام در سال 1341ش علیه رژیم پهلوی، شیخ مهدی نیز به عنوان عنصری فعال، از روزهای آغازین مبارزه به صف یاران امام پیوست. ایجاد هماهنگی بین آیات عظام و حضرت امام، نشر و تکثیر اعلامیههای امام خمینی، حمایتهای مادی و معنوی از مبارزان و… بخشی از فعالیتهای انقلابی وی بود. در کنار این فعالیتها، حضور در مساجد و سخنرانی در خصوص معرفی افکار امام و نیز نقد نارساییها و ناهنجاریهای حکومت پهلوی نیز سایر فعالیتهای وی را شامل میشد. در یک مورد در سال 1348ش، وی ضمن سخنرانی در یکی از مساجد دماوند، با اشاره به مسئله کشف حجاب و نحوه پوشش بانوان، به تشریح نحوه صرف بودجه کشور در امور تجملات پرداخت که با عکسالعمل ساواک مواجه شد و به منظور انجام تحقیقات، به سازمان اطلاعات و امنیت احضار گردید.[3]
در سال 1350ش، شیخ مهدی شاهآبادی پس از بیست و یک سال اقامت در شهر قم، عازم تهران شد تا در این شهر بیشتر و بهتر با مسائل مبارزه علیه رژیم در ارتباط باشد. همزمان با ورود وی به تهران، شیخ محمدتقی رستمآبادی، که امامت مسجد رستمآباد را بر عهده داشت، دار فانی را وداع گفت و او اجباراً به مسجد رستمآباد شمیران رفت و به اقامه جماعت مشغول شد.[4] به رغم اینکه این مسجد در روستا قرار گرفته بود و حجتالاسلام شاهآبادی فرصت انتخاب مسجد بهتر و نزدیکتر را نیز داشت، اما به جهت شور و اشتیاق اهالی محل و حضور نیروهای متعهد، وی عازم این مسجد شد و بهزودی این مکان، به یکی از کانونهای مهم انقلابیان تبدیل گردید. علاوه بر این، فعالیتهای فرهنگی و مذهبی نیز در سطح مطلوبی قرار داشت.
حجتالاسلام و المسلمین شیخ مهدی شاهآبادی، در سالهای 1352 تا 1357 در پنج نوبت دستگیر شد و در کل حدود یک سال و نیم را در زندان، تحت شکنجه به سر برد و نیز پنج ماه را در تبعید گذراند.[5] در نوبت آخر، وی در سوم بهمن 1357، چند روز قبل از ورود امام خمینی به تهران از زندان آزاد گشت. وی به مناسبت ورود امام به کشور، همراه عدهای از روحانیان، اقدام به صدور پیام نمود و پس از بسته شدن فرودگاهها، قبل از ورود امام، در تحصن دانشگاه تهران به همراه سایر علما شرکت کرد. عضویت در کمیته استقبال از امام خمینی، مسئولیت دیگر وی قبل از پیروزی انقلاب بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حجتالاسلام مهدی شاهآبادی در مسئولیتهای مختلفی به خدمت پرداخت که عضویت در شورای مرکزی کمیته انقلاب اسلامی، عضویت در هسته مرکزی جامعه روحانیت مبارز، نمایندگی دور اول و دوم مجلس شورای اسلامی، عضویت در هیئت بررسی عملکرد بنیاد مستضعفان در سال 1359، عضویت در ستاد بسیج اقتصادی کشور و عضویت در هیئت رسیدگی به وضع بیمارستانها به همراه وزیر بهداشت و درمان[6]، قسمتی از مسئولیتها و فعالیتهای ایشان است.
شهادت
شهید شیخ مهدی شاهآبادی، در کنار مسئولیتهاییکه بر عهده داشت، در جبهههای جنگ به همراه دیگر رزمندگان، به طور مرتب حضور مییافت و از هر فرصتی بهخصوص در زمان تعطیلات مجلس، جهت بازدید از جبههها استفاده مینمود. آخرین سفر وی به جبهههای نبرد، در اردیبهشت 1363 انجام شد. در روز چهارشنبه، پنجم اردیبهشت ماه، شیخ مهدی شاهآبادی و همراهان پس از بازدید از تیپ 20 زرهی رمضان، عازم اهواز شدند و در پایگاه شهید بهشتی در کنار رزمندگان لشکر 25 کربلا، نماز مغرب و عشاء را اقامه کردند. وی پس از نماز، به ایراد سخنرانی پرداخت. او در بخشهایی از سخنان خود گفت:
«اگر شهادت میتواند نظام توحیدیمان را حفظ کند، اگر شهادت میتواند دشمن را ذلیل کند، اگر شهادت میتواند تفکر و بینش اسلامیمان را به دنیا اعلام کند، ما آماده این شهادتیم.»[7]
در روز پنج شنبه، ششم اردیبهشت، به اصرار حجتالاسلام شاهآبادی، قرار بر بازدید از جزیره مجنون گذاشته شد، که با برگزاری دعای کمیل در شب همان روز نیز همراه بود. صبح همان روز، وی و همراهانش، پس از عبور از پل 13 کیلومتریای که به جزیره مجنون منتهی میشد، در کنار رزمندگان حاضر شده و به اقامه نماز ظهر و عصر که آخرین نماز وی بود، پرداختند. در بین دو نماز نیز در خصوص انقلاب اسلامی و جهاد در راه خدا سخنرانی نمود. پس از آن با همراهان عازم بازدید از مناطق مختلف جزیره شد. در حین بازدید، خبر سقوط یک فروند هواپیمای توپولف عراقی، موجب گردید که حجتالاسلام شاهآبادی به دیدن لاشه هواپیما ابراز علاقه نماید. در راه، ابراز محبت و ملاطفت وی نسبت به رزمندگان ادامه داشت.
منطقه خطرناک و زیر آتش دشمن بود. قبل از رسیدن به منطقه مورد نظر، وی از سنگر فرماندهی لشکر امام علیبنابیطالب (علیهالسلام) و مرکز پدافند نیروی هوایی که هواپیمای دشمن را ساقط کرده بود، دیدن نمود. حدود غروب آفتاب و پس از طی مسافتی به صورت پیاده، حجتالاسلام شاهآبادی و همراهان به محل سقوط هواپیما رسیدند. به رغم اینکه وی چندان موافق عکس گرفتن نبود، اما پس از گرفتن چند عکس دستهجمعی، با خوشحالی خواست که به تنهایی و در کنار لاشه در حال سوختن هواپیما از وی عکسبرداری شود، که این آخرین عکس حجتالاسلام شاهآبادی بود. پس از اتمام بازدید، وی و همراهان راه بازگشت را در پیش گرفتند تا بتوانند درمراسم دعای کمیل، در کنار رزمندگان شرکت نمایند، اما در حین بازگشت صدای انفجار مهیب خمپارههای دشمن، همه چیز را دگرگون کرد.
روح شهید مهدي شاهآبادی در اثر اصابت گلولههای خمپاره دشمن، به جوار رحمت حق شتافت.[8] شهید شاهآبادی، در غروب روز پنجشنبه، ششم اردیبهشت 1363، در شب شهادت امام موسی کاظم (علیهالسلام)، همانگونه که پدر بزرگوارش، آیتاللهالعظمی میرزا محمدعلی شاهآبادی، پیشبینی نموده بود،[9] در «جزیره خیبر» به شهادت رسید. پیکر پاک آن شهید بزرگوار، پس از انتقال به تهران، تشییع و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
پیامهای تبریک و تسلیت
پس از شهادت حجتالاسلام والمسلمین مهدی شاهآبادی در خطوط مقدم جبهههای نبرد، پیامهای تبریک و تسلیت از سوی مسئولان، مراجع و شخصیتها صادر گردید. در رأس این پیامها، حضرت امام خمینی قرار داشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
با کمال تأسف و تأثر، شهادت استادزاده[10] محترم، جناب حجتالاسلام آقای آقا شیخ مهدی شاهآبادی را به پیشگاه معظم حضرت بقیهالله (ارواحنا لمقدمه الفدا) تبریک و تسلیت عرض میکنم. مبارک باد بر آن حضرت، چنین فداکاران و جانبازان در راه هدف بزرگ و اسلام عزیز که با شهادت افتخارآمیز خود ملت عظیمالشأن ایران، بهویژه روحانیت عالیقدر را سرافراز مینماید. این شهید عزیز، علاوه بر آنکه خود مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای اسلام بود و در همین راه به لقاءالله پیوست، فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود که حقاً حقّ حیات روحانی به اینجانب داشت که با دست و زبان از عهده شکرش برنمیآیم. از خداوند متعال برای این شهید سعید و سایر شهدای در راه اسلام، رحمت درجوار خود و برای فامیل معظم و حضرات آقازادگان محترم شاهآبادی دامت افاضاتهم صبر و اجر عظیم خواستارم.[11]
روحالله الموسوی الخمینی
آیتالله سید علی خامنهای (رئیس جمهور وقت) نیز طی انتشار پیامی، شهادت عالم مجاهد و همسنگر نستوه خود را تبریک و تسلیت گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
عالم جلیل، مبارز صمیمی و خستگیناپذیر، حجتالاسلام حاج شیخ مهدی شاهآبادی به شهادت رسید و پاداش سالها مجاهدت در راه خدا و تلاش برای حاکمیت اسلام را با رحلتی چنین افتخارانگیز که موجب رضوان الهی و مجاورت اولیاءالله است، به دست آورد. اینجانب شهادت این برادر و همسنگر دیرین خود را به حضور امام عزیز و بزرگوار و به جامعه روحانیت مبارز تبریک و تسلیت میگویم و امیدوارم خداوند به خانواده بازماندگان این شهید عزیز، صبر و اجر عنایت فرماید.[12]
سید علی خامنهای
رئیس جمهوری اسلامی ایران
حجتالاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی هم طی انتشار پیامی، شهادت همرزم و همکار خود را تهنیت و تسلیت گفته بود:
بسمالله الرحمن الرحیم
همرزم و همکارمان حجتالاسلام والمسلمین مهدی شاهآبادی، در جبهه جام شهادت نوشید، و به فیض لقاءالله نایل گردید. شهادتش را که افتخاری برای مجلس شورای اسلامی، جامعه روحانیت مبارز و مردم آگاه و غیور تهران است، خدمت حضرت امام امت و خانواده آن شهید و عموم ملت تهنیت و تسلیت، میگوییم. پیکر خونین عزیزش را، در ساعت 30/8 دقیقه شنبه، هشتم اردیبهشت، از مقابل مجلس شورای اسلامی تشییع میکنیم و در ساعت 4 تا 6 بعدازظهر همان روز، به افتخار شهادتش و با حضور ملت همیشه در صحنه، برای شادی روحش و تسلیت به بیت محترمش، مراسمی در مدرسه عالی شهید مطهری برقرار خواهیم کرد.[13]
رئیس مجلس شورای اسلامی
اکبر هاشمی رفسنجانی
همچنین پیامهای جداگانهای از سوی افراد، گروهها و مجامع مختلف مذهبی و سیاسی صادر و از مجاهد نستوه، شهید شاهآبادی تجلیل گردید.
[1] . مريم آقا شيخ محمد و سعيد نوري نشاط، همان، ص 42
[2] . استادزاده، پيشين، ص 91
[3] . آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 3283
[4] . همان
[5] . روزنامه كيهان، پنجشنبه 6 ارديبهشت 1380، شماره 17072، ص 6
[6] . آقا شيخ محمد و نوري نشاط، پيشين، ص 43
[7] . روزنامه جمهوری اسلامی، ششم ارديبهشت 1373، شماره 4316، ص 3
[8] . مهدی چمران، سجده بر آسمان، روزنامه رسالت، پنجم ارديبهشت 1380، شماره 4416، ص6
[9] . روزنامه رسالت، دوم ارديبهشت 1380، شماره 4413، ص 6
[10] . آيتاللهالعظمی ميرزا محمدعلی شاهآبادی، استاد عرفان حضرت امام خمينی (ره) بود. از همين رو، ايشان فرزند استاد خود، حجتالاسلام مهدی شاهآبادی را «استادزاده» خطاب میكردند.
[11] . صحيفه امام، پيشين، جلد18، ص 407
[12] . استادزاده، پيشين، ص 146
[13] . همان، صص 146-147
نظرات