بعد از پیروزی انقلاب ترورها اوج گرفته بود. بعد از دستگیری چند نفر از اعضای تیمهای ترور مشخص شد ایشان هم در فهرست ترور است. ما چون با ایشان بودیم و همراه ایشان میرفتیم، به خاطر مسائل حفاظتی گفتیم حاج آقا شما در خودرو عمامه خودتان را بردارید که مورد شناسائی قرار نگیرید. ایشان میگفتند […]
بعد از پیروزی انقلاب ترورها اوج گرفته بود. بعد از دستگیری چند نفر از اعضای تیمهای ترور مشخص شد ایشان هم در فهرست ترور است. ما چون با ایشان بودیم و همراه ایشان میرفتیم، به خاطر مسائل حفاظتی گفتیم حاج آقا شما در خودرو عمامه خودتان را بردارید که مورد شناسائی قرار نگیرید. ایشان میگفتند من نان صاحبالزمان را نمیخورم که حلیم مشتیعباس را هم بزنم! بنده این لباس پیغمبر به تنم است، شما هم باید از من حفاظت بکنی؛ چون با منی و من هم به خاطر این لباس حاضر نیستم عمامه خودم را از سرم بردارم. کسی میتواند بزند، بیاید بزند.
خیلی اصرار داشتند که هیچگاه لباس روحانیت را از خودشان جدا نکنند. هرگز حاضر نشدند عمامه خودشان را از سرشان بردارند. هم در داخل ماشین و هم جاهای دیگر همواره این عمامه سرشان بود و لباس مرتب را به تن میکردند و الحمدالله گروهکهای منافق هم در این رابطه هیچ غلطی نتوانستند بکنند؛ چون خود ایشان قبل از انقلاب جزء گروههای مبارز بود و از فوت و فن تمام کارهای چریکی سردرمیآورد.
راوی: کامران کیقبادی (شاگرد شهید)
نظرات