من اولین باری که با عالم مجاهد بزرگ، حاج شیخ مهدی شاهآبادی آشنا شدم، در حوزه علمیه قم، حدود سالهای 1336–1337 بود که در دروس معروف حوزه شرکت میکردند و بیشتر در درس حضرت امام، و به دلیل همین اشتراک در حوزه درس حضرت امام، گاهی جلساتی خصوصیتر هم تشکیل میشد. من از آنجا با […]
من اولین باری که با عالم مجاهد بزرگ، حاج شیخ مهدی شاهآبادی آشنا شدم، در حوزه علمیه قم، حدود سالهای 1336–1337 بود که در دروس معروف حوزه شرکت میکردند و بیشتر در درس حضرت امام، و به دلیل همین اشتراک در حوزه درس حضرت امام، گاهی جلساتی خصوصیتر هم تشکیل میشد. من از آنجا با عظمت بیت مرحوم آیتالله شاهآبادی و مسئله استفاده کردن امام از درس ایشان و عظمت مباحث عرفانی و اخلاقی ایشان، آشنایی پیدا کرده و کمکم با این بیت، نزدیکتر و آشناتر شدم. بعدها مسائل انقلاب پیش آمد و به طور طبیعی، فرزندان انقلاب به خاطر تبعیدها و زندانها و گرفتاریهای مختلف، از هم دور بودند و صرفاً از طریق رفتوآمدها و ارتباطها، از حالات همدیگر مطلع میشدند.
انقلاب، بحمدالله مراحل خودش را گذراند و در اولین جایی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، من ایشان را مجدداً از نزدیک دیدم، در اولین روزی بود که حضرت امام به ایران تشریف آورده بودند. در مدرسه رفاه بود که ایشان مشغول حل و فصل بعضی امور بودند. ملاقاتهای متفرقه دیگری هم، کم و بیش بود تا اینکه در مجلس شورای اسلامی که افتخار همکاری با ایشان را داشتیم.
در مورد سوابق مبارزاتی و نقش ایشان در انقلاب، باید گفت که یکی از روحانیانی که از همان سالهای قم که در درس حضرت امام حاضر میشدند و تا آخرین روزی که من ایشان را زیارت کردم، گامبهگام پشت سر امام حرکت میکردند و در هر مبارزه، همراه ایشان و تابع ایشان بودند. در شرایط مختلفی که من اطلاع داشتم یک لحظه هم نمیشد احتمال داد که ایشان در مبارزه بیامان خود با رژیم گذشته، و بعد از انقلاب با دشمنان، یا نسبت به خط انقلاب و نهضت، به خود تردیدی راه بدهند و همیشه با عشق و علاقه و صراحت و پشتکار، در همه صحنههای مبارزه، حاضر بودند.
ایشان، قبل از پیروزی انقلاب، از جمله روحانیان فعالی بودند که در کنار مرحوم مطهری و مرحوم بهشتی و مرحوم مفتح و آقای هاشمی رفسنجانی با دستگاه، مبارزه میکردند و با گروههای مختلف مبارز، اعم از روحانیان و دانشگاهیان و قشر بازاریان و غیره همکاری داشتند و بهدفعات، به زندان و تبعید رفتند و به محض اینکه آزاد میشدند، باز مجدداً مبارزه را از سر میگرفتند و حتی برای سامان دادن مبارزه به شهرستانهای مختلف میرفتند و دائم در رفتوآمد بودند و از وضع مبارزان در نقاط مختلف بااطلاع میشدند.
پس از انقلاب هم در تمام صحنهها حضور داشتند. در مجلس شورای اسلامی و در کمیسیون امور قضائی، یکی از افراد صاحب نظر بودند و به طور فعال، عمل میکردند. در جامعه روحانیت مبارز، یکی از افراد ساماندهنده و سازماندهنده امور بودند و در عین حال به سنگر مسجد و محراب، توجه عمیقی داشتند و بسیاری از مسائل مربوط به مساجد را حل و فصل میکردند. همینطور علیرغم تمام کارهای سیاسی و اجتماعیشان، به مسائل فرهنگی، اهمیت زیاد و بهسزایی میدادند.
در همین رابطه، یک روز بنده را دعوت کردند به یک جلسهای در یک انجمن اسلامی، که جمعی از خواهران و برادران حضور داشتند، که جلسه افتتاحیه کلاسهای آنجا بود. و فهمیدم که اینها آماده میشوند برای فراگیری دروس علمی و حوزهای. و دیدم که ایشان، منزل خودشان را در اختیار این مؤسسه گذاشتهاند و این نشاندهنده توجه و اهمیتی است که ایشان برای امور فرهنگی قائل بودند. به مشکلات مردم، توجه عمیقی داشتند و سعی میکردند گرفتاری آنهایی را که به او مراجعه میکنند برطرف کنند و در این زمینه، من خودم شاهد نموزاد نههای زیادی بودهام. به مسئله جنگ، اهمیت ویژهای میدادند و در فاصلههایی بسیار کوتاه به جبههها میرفتند و این مسئلهای بود که همه ما شاهد آن بودیم و دیدیم که بالاخره هم در همین مسیر و در خطوط مقدم جبهه به شهادت رسیدند.
در خاتمه باید بگویم که شهادت ایشان از جمله شهادتهایی است که به این زودیها نمیشود جایش را پر کرد و جامعه اسلامی باید مدتها بگذراند تا افرادی مثل ایشان را بپروراند که جامع خصایص مختلف اخلاقی، روحی، علمی و اجتماعی باشد و به این راحتیها نمیشود افرادی را ترتیب کرد که هم از نظر علم، هم از نظر تقوا، هم از نظر اخلاق، هم از نظر عشق و علاقه به جامعه و مردم و ضعفا و محرومان و هم از نظر تحرک و تلاش و پشت کار داشتن و پرکار بودن، در سطح ایشان باشند و ضمن اینکه، جای تأسف شدید است برای تاریخ قانونگذاری نظام جمهوری اسلامی ایران، در عین حال، سند افتخار است که شخصیتهایی اینچنین را تقدیم اسلام کرده است. والسلام.
راوی: آیتالله شیخ محمد یزدی
نظرات