اگر دو نصف شب به او تلفن میکردم، بیدار بود و جواب میداد. لذا شب شهادتش با آقای دکتر منافی بود. با او قرار گذاشتند که فردا در اهواز باشند، ولی فکر کرد تا صبح باید چه کار کند. به رانندهاش گفت آقا من شما را برسانم اهواز. از اهواز به آقای دکتر منافی تلفن […]
اگر دو نصف شب به او تلفن میکردم، بیدار بود و جواب میداد. لذا شب شهادتش با آقای دکتر منافی بود. با او قرار گذاشتند که فردا در اهواز باشند، ولی فکر کرد تا صبح باید چه کار کند. به رانندهاش گفت آقا من شما را برسانم اهواز. از اهواز به آقای دکتر منافی تلفن کرد که من اهواز هستم و خودت تنها بیا. منظورم این است که نمیتوانست آرام بنشیند و هر چیزی درخور شخصیت اسلام بود و نسبت به امام ارتباطی پیدا میکرد، انجام میداد و در این جهت فانی بود. شخصیت امام برایش شخصیتی بود که هیچگاه از نظرش محو نمیشد؛ به این معنا، یعنی در حرکاتش، در اعمالش و در رفتارش رعایت جنبههای اخلاقی و شخصیت امام و اسلام را میکرد.
راوی: برادر شهید- آیتالله نورالله شاهآبادی
نظرات