دل خود را به یزدان میسپارم ز راه و رسم خوبان مینگارم ز مردی که هماره روسپید است ز نسل علم و تقوا، هم شهید است همان استادزاده، آن مجاهد هم او که بر ره حق گشته شاهد از آن پیر طریقت، یادگاری به راه دین نموده جاننثاری ز خیل عاشقان، شیخ شهید است یقین […]
دل خود را به یزدان میسپارم
ز راه و رسم خوبان مینگارم
ز مردی که هماره روسپید است
ز نسل علم و تقوا، هم شهید است
همان استادزاده، آن مجاهد
هم او که بر ره حق گشته شاهد
از آن پیر طریقت، یادگاری
به راه دین نموده جاننثاری
ز خیل عاشقان، شیخ شهید است
یقین دان نزد حق او روسپید است
ز نسل علم، شاهآبادی است او
چه زیبا ماندگان را هادی است او
لباس علم و تقوا کسوت او
در این کسوت، شهادت زینت او
نشان از علم و تقوای پدر داشت
گُهر از عمق دریای پدر داشت
همیشه جاودان نام نکویش
سلام ما همه بر خُلق و خویش
شده یاری دلاور بهر رهبر
همه عشق خدا، از پای تا سر
ز راه و رسم آن هشیار گویم
برای عاشقی بیدار گویم
بسی خدمت نموده عاشقانه
به سوی جبههها گشته روانه
شهادت را کشیده چون در آغوش
ز شوق وصل حق، گردیده مدهوش
تو گویی آیهای از انقلاب است
همه فریاد او، اسلام ناب است
ببین سوز و گدازِ جان او را
ببین تو اُنس با قرآن او را
تمام دردهایش، درد دین است
که راز ماندن او هم همین است
چو عاشق در پی معشوق میگشت
عجب میدان عشقی بود آن دشت
میان جبهه، یار ما سفر کرد
همه دیدند که عزم خطر کرد
در این عالَم به غیر از حق ندیده
و در عالَم همان را برگزیده
برای درک مولا خوب کوشید
ز جام کربلا یک جرعه نوشید
چنین مرد خدا را حق همین است
شهادت بهترین تبلیغ دین است
چه باید گفت در توصیف این یار
که ناقص درک ما و عمق بسیار
به پیشانی او، نور شهید است
یقین دان روز محشر روسپید است
شاعر: معرفتالله حاتمی
نظرات